زیارت عاشورا
زیارت عاشورا
کد محصول (447015)
اطلاعات بیشتر
سید احمد رشتی می گوید:در سال 1280 هجری قمری برای زیارت خانه ی خدا از رشت به تبریز شتافتم.در آنجا اشتری کرایه کردم و به همراه دوستانم عازم سفر شدم.در میان راه هوا رفته رفته سرد شد و برف بارید.دوستان با سرعت بیشتری به راه خود ادامه دادند و من از قافله عقب ماندم.از ترس جان و مالی که به همراه داشتم در گوشه ای توقف کردم تا صبح برگردم و با چند نفر محافظ به راه خود ادامه دهم. در این فکر بودم که دیدم باغبانی با بیل برف درختان را پاک می کرد. مرا که دید،جلو تر آمد و پرسید:کیستی؟گفتم:از قافله جا مانده ام و راه را بلد نیستم.باغبان گفت:نافله بخوان(یعنی نماز شب) تا راه را پیدا کنی.منم نیز مشغول نافله شدم. سپس گفت: زیارت جامعه بخوان. من نیز از حفظ خواندم،با آنکه تا آن زمان حفظ نبودم و اکنون نیز حفظ نیستم. سپس گفت:عاشورا بخوان. زیارت عاشورا را به همراه لعن و دعای علقمه از حفظ خواندم،با آنکه آن را نیز از حفظ نبودم و اکنون نیز حفظ نیستم.باغبان دوباره سراغم آمد و گفت:هنوز نرفتی؟ گفتم:خیر چون راه را بلد نیستم.باغبان گفت:من تو را می رسانم.سپس سوار اشتری شد و مرا پشت خود سوار کرد.چندی نگذشت که دوستانم را دیدم که برای نماز صبح وضو می گرفتند.از اشتر که پیاده شدم،دیگر باغبان را ندیدم و با خود گفتم این مرد که بود که هم فارسی می دانست و هم به اندک لحظه ای مرا به دوستانم رساند؟!آن مرد(امام زمان عج الله تعالی فرجه و الشریف)سه بار این جملات را به من گفت و تاکید کرد:
چرا نافله نمی خوانید:نافله!نافله!نافله
چرا زیارت عاشورا نمی خوانید؟عاشورا!عاشورا!عاشورا
چرا زیارت جامعه نمی خوانید:جامعه!جامعه!جامعه!