خورشید را نمی توان دید
خورشید را نمی توان دید
کد محصول (448176)
کتاب" خورشید را نمی توان دید"
به قلم حسن محمودی
اطلاعات بیشتر
این کتاب شامل داستانی روایی است که به موضوع حجاب، ماهواره و روابط و دختر و پسر و پیامد های آنها در زندگی با استناد از آیات قرآن و احادیث و ...اشاره دارد.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
ندا آقایی رو به سمت بچه ها ایستاد صدایش را صاف کرد و خواند:هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است،چون باغ بی دیوار،از آسیب مصون نیست.هیچ کس هم به نام آزادی،دیوار خانه ی خود را بر نمی دارد و شب ها،در حیاطش را باز نمی گذارد.هیچ صاحب گنج و گوهری،جواهرات خود را بدون محافظ،در معرض دید رهگذران نمی گذارد تا بدرخشد.جلوه کند و چشم و دل بریابد.همه می دانند که هر چیزی قیمتی تر باشد،درصد مراقبت از آن بالاتر می رود.
اگر در شیشه عطر را باز بگذاری،عطرش می پرد.و اگر در مقابل پنجره ی خانه ان،توری نزنی،از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهی بود.
حال اگر برای ایمنی از خطر ها و آسودگی از مزاحمان،خود را بپوشانی،نه کسی ایراد می گیرد،اگر هم ایراد بگیرد،اعتنا نمی کنی چرا که سخنش را بی منطق و ناآگاهانه می دانی.
زن باید به خاطر ارزش و کرامتی که دارد،محفوظ بماند و خود را به حراج نگذارد.
گوهر عفاف و پاکی،کم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
یادمان باشد دزدان ایمان و غارتگران شرف،فراوان هستند.(تمام)
با گفتن کلمه ی تمام،بچه های کلاس، ندا را تشویق کردند.
کتاب خورشید را نمی توان دید/صفحه 40