اطلاعات بیشتر
تلخ است، شیرین است ،تلخ و شیرین است؛ نمی‌دانم .شاید چیزی باشد شبیه به «نزدیک ته خیار»
بنا به برخی از تعاریف هدف غایی طنز اصلاح کژی ها و ناهنجاری های فردی و اجتماعی است که با تاختن و به سخره گرفتن و نیز درشت نمایی آنها، امکان‌پذیر است. در بخشی از این آثار هدف اصلی من ایجاد لبخند و در نتیجه نشاط در مخاطب است، یعنی پس زدن خودکار دغدغه ها و درگیری های ذهنی کدورت زا و غم آفرین با ایجاد نوعی آرامش در کنار شور و شعف به دست آمده از موضوع طنز که ته ماجرا می‌رسد به همان اصلاح و اصلاح گری. در این مجموعه سعی کرده‌ام به موضوعاتی که دست مایه آفرینش طنز در آثار اغلب طنز پردازان معاصر بوده است نپردازند جز در مواقعی که...
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
عاشقی لایق هر آدم پیزوری نیست
پسرم!عشق گنج است ولی را طاقت رنجوری نیست
تا،چهل سال دلی خون نخورد دل نشود
طعم انگور که چون باده ی انگوری نیست
بی تب عشق مبادا بنشینید به هم
چون که نزدیکی تان نیز کم از دوری نیست!
در رگ عشق بدم عاطفه را عاشق باش
چون که بی مهر،صفا در گل شیپوری نیست.
فرض کن نیست هوس،آنچه هوا در سر توست
شور عشق است،ولی عشق به این شوری نیست
عشق یک چیز لطیف است زمختش نکنید
عشق یک پرده ی زیباست ولی توری نیست!
خانه ی بی دلبر و معشوق بهشت است ولی
چون بهشتی ست که در داخل آن حوری نیست!
عشق منظومه ی زیبای پریشانی هاست
دخترم!عشق که یک حس همسنجوری نیست
دوست دارم غزلم چیز بلندی نشود!
ورنه جون همگی دست من اینجوری نیست!
برگرفته از صفحه90 و 91 کتاب
