نیایش ها
نیایش ها
کد محصول (448975)
کتاب"نیایش ها"به قلم شهید دکتر مصطفی چمران
اطلاعات بیشتر
از نمونه های کمیاب بشری انسان های چندبعدی است که دارای ابعاد مختلف و حتی متضاد شخصیتی هستند،و بدون شک شهید دکتر مصطفی چمران یکی از این شخصیت ها است که هر کسی متناسب با علاقه و روحیات خود،یکی از این وجوه شخصیتی او را بیش تر می شناسد.
شهید چمران در بعد اعتقادات و فعالیت های مذهبی شخصیتی معتقد و کم نظیر بود و همگام با مبارزات سیاسی مبارزات مذهبی او نیز دامنه ای وسیع و گسترده داشت؛به گونه ای که این مبارزات از یکدیگر جدایی ناپذیر بودند.
شهید چمران بر پایه ی بلوف ذاتی و اعتقادات و ضمیر روشن و مطالعات تاریخی و سیاسی روشن بینی داشت،سیاستمداری بزرگ بود که در میان طوفان های وحست زای حوادث راه موفقیت و پیروزی را بر می گزید و آینده ی خود و حرکت خود را ترسیم می نمود؛به گونه ای که اغلب در لبنان مورد مشورت رهبران مقاومت فلسطین قرار می گرفت و در ایران نیز پیش بینی های سیاسی او و برخوردها و انتخاب های سیاسی او عموما درست و صحیح بوده است.
شهید دکتر چمران،در کنار این صلابت حماسی خود،روحی بس لطیف و احساسی عمیق و هنرمندانه داشت؛به گونه ای که حتی حرکت های نظامی او نیز با نرمشی خاص و هنرمندانه توام بود.او در دنیای هنر نیز جایگاهی شایسته داشت:نقاشی می کرد و تابلو های زیبای او آثاری ماندگار از هنر پر معنی اوست؛خطاط بود و نوشته های زیبای او انسان را به خود جذب می نماید؛عکاس بود و عکس ها و اسلاید های زیبا و شادی آفرین او از زیبایی های خلقت و حزن انگیز از زشتی های جنگ و هجوم شوم اسرائیل به لبنان نمونه هایی کم نظیر است.
او عرفانی خالص و ناب،به دور از خودنمایی ها و خودخواهی های بشری و ارتباطی عمیق و روحانی و عملی که با خدای خود داشت.ارزش بالای عرفان او آن بود که در متن زندگی و مبارزات و تلاش های سهمگین،عارفی وارسته بود،او در گوشه ی عزلت و در مغان روی پنهان نکرده بود بلکه در صحنه سخت ترین و هولناک ترین مبارزات سیاسی و حماسی و تشکیلاتی و در اوج تلاش های علمی و سیاسی و هنری زمانی که در دریای درد و غم انسان ها غوطه ور و در کنار همه سختی ها و رنج ها و ملامت ها به سر می برد از مرتبه ی بالای عرفان که نمی توان قدر و اندازه ای برای آن تعیین نمود برخوردار بود.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
خدایا،هرچه را دوست داشتم،از من گرفتی،به هرچه دل بستم،دلم را شکستی،به هر چیزی که عشق ورزیدم،آن را ذائل کردی.هر کجا که قلبم آرامش یافت،تو مضطرب و مشوشش نمودی.هر وقت که دلم به جایی استقرار یافت،تو آواره ام کردی.هر زمان به چیزی امیدوار شدم،تو امیدم را کور نمودی.تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوب و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم،فقط تو را بخواهم،تو را بخوانم،تو را بجویم و تو را پرستش کنم.
برگرفته از صفحه 41 کتاب