سبد خرید شما خالی است

ققنوس فاتح

کد محصول (449102)

(3)

کتاب"ققنوس فاتح" بیست روایت شفاهی از سرگذشت ایثار و پیکار دانشجوی شهید محسن وزوایی

زمان باقی مانده
80,000 تومان
72,000 تومان

اطلاعات بیشتر

به تپه ای در ضلع شمالی جاده ی آسفالت اندیمشک-دهلران می رسیم.برادر وزوایی برای دقایقی فرمان توقف می دهد تا نیروها نفسی تازه کنند.همان جا فرماندهان گروهان را جمع می کند.در حال صحبت با آن ها است که ناگهان گلوله ی منوری درست در بالای سر نیروها روشن می شود.به دنبال آن،نیروهای دشمن که از بالای تپه کاملا بر ما مسلط هستند،با استفاده از آتش تانک،تیربار و آر.پی.جی،گلوله باران شدیدی را به سوی ما آغاز می کنند.به حول و قوه ی الهی،تمام گلوله های شلیک شده ی دشمن،یا از بالای سر ما رد می شوند،یا در فواصل خالی بین بچه ها بر زمین می نشینند.گلوله های زمانی آر.پی.جی،یکی بعد از دیگری صفیرکشان می آیند و بالای سرمان منفجر می شوند و ترکش های این گلوله ها،ریز ریز و به رنگ قرمز آتشی،در اطراف پخش می شوند.

موقعیت سختی است.ما زیر آتش هستیم و هیچ عکس العملی نمی توانیم نشان دهیم؛اما هوشیاری و قاطعیت برادر محسن وزوایی موجب می شود که تدبیر مناسبی اتخاذ شود.به دستور ایشان،گروهان دوم به فرماندهی برادر محسن حسن،با دشمن درگیر می شوند و هم زمان،گروهان یکم به فرماندهی برادر عباس ورامینی حرکت می کند تا قلب دشمن را بشکافند و به پیش بروند.پیشاپیش و جلودار همه ی ما،این برادر وزوایی فرمانده ی گردان حبیب است که حرکت می کند.با آغاز حرکت ما،تیراندازی طرف مقابل شدیدتر می شود؛اما عجیب اینجاست که گلوله های تانک و موشک های آر.پی.جی،که انفجارشان تا شعاع ده متری انسان را تکه تکه می کنند،در فاصله ی دو سه متری بچه زمین می خوردند و حاصل اصابت آن ها به زمین،فقط بلند کردن انبوهی از گرد و غبار به هوا و خاک آلود کردن بچه هاست و بس!از آن همه گلوله ی تیربارهای سبک و سنگین که به سمت بچه ها شلیک می شود،کوچک ترین آسیبی به کسی وارد نمی آید.

برگرفته از صفحه 113 و 114 کتاب

مشخصات

مشخصات محصول
گردآورنده
گل علی بابایی
انتشارات
نشر شاهد
موضوع
سرگذشتنهامه
شابک
964-394-176-0
تعداد صفحات
304 صفحه
سایز
رقعی
نوع جلد
شومیز (معمولی)
نوع صحافی
صحافی با چسب گرم

دیدگاه ها (0)