پدر
کد محصول (466737)
کتاب"پدر"
به قلم نرجس شکوریان فرد
اطلاعات بیشتر
سیزده سال بود که مدام برنامه می ریختند. برای از بین بردن اسلام و انقلابی که در دلها ایجاد شده بود.
برای ناامیدی مردم از این اسلام
برای خسته کردن
برای ...
اما موفق نشده بودند .
راه حل آخرشان، ترور پیامبر در خانهاش با هم دستی همه ی احزاب و قبایل بود.
دور شیطان جمع شدند برای نابودی اسلام.
پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را خواست. گفت که جبرئیل خبر آورده امشب به خانهام حمله میکنند.
پرسید:
_من به جای تان بمانم. شما سلامت میمانید ؟
علی علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را راهی کرد .علی علیه السلام یک چیز را میدانست:
یدالله فوق ایدیهم.
راحت خوابید جای رسول خدا و رو انداز را تا بالای سرش کشید. تحرکات را در اطراف خانه حس می کرد و منتظر بود. وقتی که او را به جای پیامبر دیدند و نقشه شان را خراب ،بی اختیار فریاد زدند: محمد کو؟
خیال علی علیه السلام و دلش آرام، و لبش نرم تکان خورد :
_مگر محمد را به من سپرده بودید که از من میخواهید!
حال خراب، معنای خاصش همینجا بود؛ حال مشرکان...
برگرفته از صفحه 18 و 19 کتاب