آداب عشق ورزی
کد محصول (446790)
کتاب"آداب عشق ورزی"
به قلم علی اکبر مظاهری
اطلاعات بیشتر
ما در تجربه های مشاوره ای خود به وضوح یافته ایم که بسیاری از مشکلات همسران ریشه در ناکامی های جنسی و عاطفی ایشان دارد و نیز بسیاری از توفیق هایشان ثمره کامیابی در این عرصه است. از این روست که آموزش مهارت های این رابطه را برای همسران به ویژه زوج های جوان ضرورتی حتمی می دانیم.
اگرچه مباحث درباره ی تعاملات جنسی در فرهنگ دینی و ایرانی همواره مورد توجه ما بوده است. اما در متون فارسی معاصر کمتر به ان پرداخته است.این کاستی می تواند دلیلی باشد برای کمبود دانش و مهارت ناکافی برخی از زوجین در مدیریت زندگی جنسی شان.
مغفول ماندن موضوعات جنسی در متون فارسی، نه تنها زوجین، بلکه متخصصان و کارشناسان حوزه ی جنسی را با کمبود منابع رو به رو می کند.
این کتاب؛آداب عشق ورزی؛ برای پرکردن بخشی از این شکاف علمی در بستر فرهنگ ایرانی-اسلامی تنظیم و تدوین شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
از زبان مشاور
معجزه یا ثمره ی آموزش؟
آقای خویشخواه و همسرش، با اینکه هر دو تحصیل کرده و فرهنگمند بودند، نزاع سنگینی داشتند و کارشان به دادگاه کشیده و خانم درخواست طلاق کرده بود. خانوادههاشان نگرانشان بودند و جدایی ایشان را نمیخواستند. با پیشنهاد و اصرار خانوادهها حاضر به مشاوره شدند. البته امیدی به بهبودی زندگیشان نداشتند و به جدایی میاندیشیدند؛ به خصوص خانم. هر دو از این زندگی آشوب زده، کلافه شده بودند؛ اما بستگانشان انها را تشویق میکردند که پیش از طلاق، مشاوره را تجربه کنند تا تلاش خود را برای ساماندهی زندگی کرده باشند که مبادا پس از جدایی، دچار پشیمانی شوند.
در مشاوره، پرسشها و پاسخها، گفت و شنودها و علّتیابیها انجام گرفت. هیچ کدامشان دلیل قانع کنندهای برای جدایی نداشتند. آقا کمتر سخن میگفت؛ امّا خانم بهانههایی میآورد که همگی بی ریشه بودند. معلوم بود که اینها علّت تصمیم به طلاق نیستند. دانستم که باید علّت دیگری در کار باشد و خانم از چیز دیگری رنج میبرد که نمیتواند بر زبان آورد و آن را پنهان میکند. از آقا خواستم خانم را تنها بگذارد. آقا که بیرون رفت، به خانم گفتم: خودتان میدانید که این بهانههایی که میآورید، هیچ کدام علّت اصلی نزاع و درخواست طلاق نیست. علّت اصلی را بگویید. آیا از چیزی رنج میبرید که نمیتوانید بیانش کنید؟ نگران نباشید. اگر مطلب پنهانی هست، آن را به من بگویید؛ مانند یک بیماری خاص که بیمار آن را به پزشک امین میگوید.
مقاومت خانم، کم و کمتر شد تا آنکه آرام آرام ریشه ی مشکل، آشکار شد. او گفت: «وقت آمیزش، شوهرم فقط به فکر خویش است و توجهی به نیاز من ندارد. کارش که تمام شد، مرا رها میکند و میخوابد. در این حال از همسرم بدم میآید. او را خودخواه میدانم؛ زیرا هدفش ارضای خویش است و من را به حساب نمیآورد یا من را وسیله ی ارضای خواهشهای خودش میداند. آن وقت است که احساس حقارت میکنم و از زندگی با او دلسرد میشوم. این دلسردیام به همه ی مسائل زندگیمان سرایت میکند و همین میشود که حالا شده… .»
به خانم گفتم: چرا موضوع را با همسرتان مطرح نمیکنید؟ گفت: «هم خجالت میکشم، هم نمیخواهم غرورم را بشکنم و به او التماس کنم.»
آنگاه خانم را به اتاق انتظار هدایت کردم و آقا را به درون دعوت نمودم و با بیان مقدّمهها و توضیحهایی مسأله ی اصلی را برایش بیان کردم. تعجّب کرد و تأسّف خورد. کمی هم خجالت کشید. سپس اعتراف کرد که متوجّه این موضوع نبوده و اصلاً نمیدانسته که در آمیزش جنسی باید هر دو به انزال و اشباع و ارگاسم برسند. ناراحت شد که چرا این مسئله را نمیدانسته و باعث شده که زندگیشان چنین آسیب ببیند.
او را دلداری دادم و گفتم اگر آموزش ببیند و مهارتهای این کار را کسب کند، میشود گذشته را جبران کرد و لطمههای پیشین را التیام بخشید. آنگاه آموزشهایی به او داده شد. این آموزشها چند جلسه ادامه یافت تا آنکه وی مهارتهای ضروری را آموخت و مسئله حل شد و طلاق منتفی گشت و زندگیشان سامان گرفت.
خویشان آنها که در جریان نزاعهایشان بودند و تصمیم به طلاقشان را میدانستند، با تعجب میپرسیدند: «چه شد؟ معجزه شد؟!» ما به آنان جوابهای سربسته میدادیم. با آقا و خانم نیز قرار گذاشته بودیم که مسئله ی اصلی به هیچ کس گفته نشود؛ زیرا این گونه مسائل نباید بیپروا بیان شود. حریم خلوتِ همسران باید حفظ شود.