همسایه سدر و همسفر رود
همسایه سدر و همسفر رود
کد محصول (447955)
کتاب"همسایه سدر و همسفر رود" زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری به قلم حسین قرایی
اطلاعات بیشتر
نویسنده کتاب آورده است: شوق نوشتن خاطرات و گفته های دکتر از سالی در جانم افتاد که کتاب ادبیات معاصر ایشان را در تربیت معلم می خواندیم. نگاه فکورانه دکتر سنگری به ادبیات معاصر عطش مرا به اینگونه ادبیات شعله ور کرد. دکتر سنگری با تالیفات متعددی که در حوزه ادبیات و عاشورا دارد سخنان آکادمیک و دانشگاهی شایان توجهی در این 2 مقوله دارد. خواندن کتاب های « آیینه داران آفتاب 1 و 2 » « آینه در کربلاست» «نثر شاعرانه» « ادبیات منظوم دفاع مقدس 1 و 2 و 3 » و ... ما را با منظومه فکری ایشان آشنا می کند. پس از خواندن سیل و خیل آثار ایشان به این فکر افتادم که باید تاریخ شفاهی و زندگی ادیبانه و عاشورایی اش را به تصویر بکشم. 2 سال دوندگی و 30 ساعت گفتگو شد کتاب « همسایه سدر و همسفر رود »
کتاب حاضر در 2 فصل تنظیم شده است
فصل اول زمانه و زندگی
فصل دوم به روایت تصویر
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
شهید سبحانی اعضای گروه را چگونه انتخاب می کرد؟
او با زیرکی خاصی که داشت, گشت می زد و افراد و بچه های مستعد و خوش ذهن را جمع می کرد. نیروهایش را هم از جلسات قرآت و از داخل مسجد گلچین می کرد. در حقیقت سراغ مدرسه ای های مسجدی می رفت و عیار کار فرهنگی را بر قرآن نهاده بود. ایشان کلاسی با عنوان آموزش سخنرانی دایر کرد و سخنرانی من از این نقطه آغاز شد. شهید سبحانی در این کلاس ها ابتدا خودش سخنرانی می کرد و هر هفته بایستی 3 نفر از شاگردان به انتخاب ایشان سخنرانی می کردند.
موضوع سخنرانی آزاد بود و هرکس با توجه به علاقه ای که داشت می توانست موضوعی را انتخاب کند. اتفاقا دفعه اول سخنرانی ,قرعه فال به نام من دیوانه افتاد و یکی از آن 3 نفری که می بایست در جلسه بعد سخنرانی کند من بودم. یکی ازاین افراد معلم من بود و دیگری هم جوانی بود که حدود 8 سال اختلاف سنی با من داشت. هر نفر برای سخنرانی 20 دقیقه مهلت داشت, آن هم پشت تریبون.
این نشان می دهد که ایشان کاملا سامان دهی شده و سازمان دهی شده عمل می کرده است
بله ! شهید سبحانی بسیار منظم, خوش فکر, دقیق و بی پروا عمل می کرد. برای انتخاب موضوع سخنرانی از بین مجلاتی که پدرم تهیه می کرد مجله مکتب اسلام را برداشتم. در یکی از شماره های آن مطلبی درباره مادر چاپ شده بودکه مادر را در آیینه آیات , روایات و احادیث نشان می داد. شروع به خواندن این مطلب کردم و احساس کردم که خیلی به دلم می نشیند. آن قدر تمرین کردم تا مطلب را حفظ شدم...
( همسایه سدر و همسفر رود / صفحه 74 و 75 )