من در رقه بودم
کد محصول (448388)
کتاب « من در رقه بودم » به قلم هادی یحمد
اطلاعات بیشتر
این کتاب بازگو کننده خاطرات محمد الفاهم ( ابوزکریا ) عضو جدا شده داعش می باشد
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم :
ازدواج تنها افق پیش روی دختران مهاجر مجرد، برای خروج از مهمان خانه ها بود . داستان های متعددی از فرار بعضی از این دختر ها از مهمان خانه هایی که در اصل یک « زندان نرم » بودند . نقل می شد . در طول مدت انتظار در مهمان خانه و با توجه به شرایط سخت زندگی در آن ها ، دختران مهاجر معمولا به این سمت کشیده می شدند که به اولین خواستگار جواب مثبت بدهند.
خود من هم چند بار به مهمان خانه دختران مهاجر رقه سرزدم تا همسری پیدا کنم اما غالبا جواب امیر مهمان خانه و همسرش منفی بود و می گفتند : « دختر مهاجر جدید با اوصافی که تو می خواهی نداریم .»
روند های اداری کار به این ترتیب بود : مرید که دنبال همسر می گشت باید فرمی را پر می کرد و در آن توصیفات و اصلیت دختر مهاجری را که دوست داشت با او ازدواج کند می نوشت . اگر یک نفر با چنین شرایطی پیدا می شد ، جلسه « آشنایی شرعی » بین او و آن دختر ، با حضور امیر مهمان خانه و همسرش برگذار می شد و اگر دو طرف توافق داشتند ، ازدواج صورت می گرفت .
من در رقه بودم / صفحه ی 73