سبد خرید شما خالی است

نشانی از خرابات (شرح مراتب توحید)

کد محصول (494042)

(6)

کتاب "نشانی از خرابات"

شرح مراتب توحید به قلم استاد سید یوسف ابراهیمیان آملی

زمان باقی مانده
350,000 تومان
315,000 تومان

اطلاعات بیشتر

توحید از عالی ترین و ضروری ترین و شریف ترین علوم است زیرا شرف علم به شرف معلوم است.
در این کتاب که به نام  نشانی از خرابات موسوم شده است سعی شده تا اهمیت توحید در نظام آفرینش و حیات انسانی نشان داده شود و از زوایای مختلف از منظر قرآن و عرفان و برهان مورد بحث و دقت قرار گیرد.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

خدا خواهی و دین مولود جهل نیست  رد نظریه اگوست کنت
در بحثهای گذشته این عنوان مورد بحث بود خاستگاه دین چیست؟ دین از  کجا بر می خیزد؟ گفته شد که دین یک احساس درونی و فطری بشر است. در مقابل  این دیدگاه دینی دیدگاههای دیگری نیز هست که از جمله ی آنها، دیدگاه اگوست  كنت دانشمند فرانسوی قرن نوزدهم میلادی است.  
ایشان میفرماید خاستگاه دین جهل بشر نسبت به عوامل طبیعی است  می فرماید دین از درون بشر برنخاست بلکه از بیرون بر بشر تحمیل شده است  دین یک پدیده ی تحمیلی بر بشر است خلاصه ی دیدگاه این دانشمند فرانسوی  این است که در گذشته ی تاریخ بشر به لحاظ جهل به علل طبیعی اشیاء، اعتقاد به  خداوند پیدا کرد و پدیده ها را به خداوند نسبت میداد خداوند و اعتقاد به خدا و دین  مولود جهل بشر است انسان و جامعه ای که در اثر ضعف بینش علمی نتواند علل  طبیعی حوادث و اشیا را پیدا کند مثلاً زلزله اتفاق می افتاد چون نمی دانست که این  پدیده چگونه به وجود آمد ؛ سیل میآمد و علت طبیعی سیل را نمی دانست ؛ و با و  طاعون می آمد و علت و با و طاعون را نمی دانست به یک سری موجودات ماوراء  طبیعی به نام خدا و دین و غول و جن پناه میبرد و با این اعتقاد این پدیده ها را  تفسیر و تحلیل می کرد!

ایشان میفرماید: تمدن بشر سه مرحله را پشت سر گذاشت یا زندگی بشر دارای سه دوره است:
1- دوره ی ربانی  
2- دوره ی فلسفی  
دوره ی علمی  
اگوست کنت میفرماید در اوایل زندگی بشر دوره ای بود که از آن دوره تعبیر به  دوره ی ربانی می شود چون در آن زمان بشر نسبت به علل اشیاء جاهل و عوام بود  هر چه میدید آن پدیده را به خداوند اسناد و نسبت میداد. به هر چه برخورد میکرد  می گفت این پدیده را خداوند به وجود آورده است. بعد وارد دوره ی جدیدی به نام  دوره ی فلسفی شد در دوره ی فلسفی بشر به این نتیجه رسید که همه چیز را خدا  به وجود نیاورده است بلکه اشیا عللی در درون طبیعت دارند، لکن آن علت را  نمی دانست بعد که جلوتر آمد و علم پیشرفت بیشتری کرد وارد دوره ی سوم که دوره ی علوم تجربی است شد. در این دوره به علل و عوامل به وجود آورنده ی اشیا  پی برد فهمید که مثلاً و با از چه عواملی به وجود آمد؛ علت پیدایش طاعون چیست  علت پیدایش رعد و برق چیست چه چیزی موجب سیل می شود و چه چیزی  موجب زلزله میشود لذا در دوره ی سوم که دوره ی شکوفایی علوم تجربی است بشر  نیاز ندارد که حوادث را به خدا نسبت دهد  
فلاماریون یکی از دانشمندان غربی است او از اگوست کنت نقل میکند با  پیشرفت علوم تجربی پدر کائنات یعنی خداوند خانه نشین شده است یعنی در  قرن نوزده و بیست دیگر نباید بحث از خدا کرد زیرا خدا پدیده ای است مولود جهل  بشر و وقتی بشر به علل اشیا عالم شد دیگر نیاز به خدا ندارد و خداوند رخت  بر می بندد این خلاصه ی نظریه ی این دانشمند غربی قرن نوزدهم میلادی است.  چند سخن با این بزرگوار:
سخن اول: طبق نظریه ی اگوست کنت باید گفت: هر کسی که عالم است، باید منکر خدا باشد و هر کسی که عامی است باید معتقد به دین و خداوند باشد در  حالیکه اینطور نیست عزیزانی که اندک آشنایی با زندگی اندیشمندان و دانشمندان  چه در غرب و چه در شرق دارند میدانند کم هستند دانشمندانی که منکر خدا  باشند. هر چه دانش بشر جلوتر برود اعتقاد به خداوند قیامت و دین بیشتر میشود.  یعنی دانش بستر را برای شکوفا شدن آن احساس درونی یعنی خداجوئی که در  نهاد و نهان بشر است آماده میکند انبیا و دانش و تعالیم انبیا، آن حس درونی  انسان را که خداوند او را با آن احساس آفرید، تقویت میکنند.  
سخن دوم اینها نفهمیدند وقتی فلاسفه و اندیشمندان اسلامی یا قرآن کریم  بحث از علل میکنند و یا اشیا را به خداوند نسبت میدهند یعنی چه؟ آنها این  مطلب را نتوانستند درک کنند که هرگز دین منکر علل طبیعی نیست. در قرآن کریم  هر جا بحث از عبادت میشود از صیغه ی متکلم وحده استفاده میشود. یعنی  خداوند می فرماید: «وَاتَّقُون فقط از من بترسید و بهراسید. یا «وَاعْبُدُون» فقط مرا  عبادت کنید هیچ جا در قرآن کریم در بحث عبادات خداوند نفرموده است: «ما را  عبادت کنید بلکه میفرماید: «مرا عبادت کنید ولی وقتی بحث از خلقت شده  است قرآن کریم می فرماید:
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَوَتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا لَعِبِينَ (1)  
و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازی نیافریده ایم  صیغه ی جمع و به نحو متکلم مع الغیر آورده شده است و می فرماید: ما خلق  کردیم این بدان معنی نیست که چند خدا دست به دست هم دادند؟ بلکه به این  معنی است که اراده و مشیت و فاعلیت تام خداوند و اسباب و علل طبیعی دست به  دست هم دادند هرگز قرآن اسباب و علل طبیعی را انکار نمیکند. در پیدایش  زمین در پیدایش آسمان در پیدایش انسان در پیدایش ،آب در پیدایش باران در  پیدایش ابر خداوند نفرموده است که ابر را فقط و فقط من آفریدم یا باران را فقط و  فقط من آفریدم بلکه فرمود: ما آفریدیم ما آفتاب را خلق کردیم. ما دریا را خلق  کردیم. آفتاب بر دریا می تابد آب دریا بخار میشود بخار ابر می شود باد  می فرستیم باد ابرها را به اینطرف و آنطرف میبرد و این ابر مبدل به باران میشود.  
اللهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيحَ فَتُثِيرُ سحاباً فَيَبْسطهُ في السَّمَاءِ كَيْف  يَشَاءُ وَ يجْعَلُهُ كسفاً فَتَرَى الوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَلِهِ فَإِذَا أَصابَ بِهِ  مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (1)  
خدا همان کسی است که بادها را میفرستد و ابری بر می انگیزد و آن را در  آسمان هر گونه بخواهد میگستراند و انبوهش میگرداند، پس میبینی  باران از لابلای آن بیرون میآید و چون آن را به هر کس از بندگانش که  بخواهد رسانید بناگاه آنان شادمانی میکنند.  
وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيحَ بُشرًا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلْت  سحاباً ثِقَالاً سَقْنَهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتِ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ  الثَّمَرَتِ كَذَلِكَ نَخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (2)  
و اوست که بادها را پیشاپیش باران رحمتش مژده رسان می فرستد تا  آن گاه که ابرهای گرانبار را بردارند آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم و از  آن باران فرود آوریم و از هر گونه میوه ای از خاک برآوریم. بدینسان  مردگان را نیز از قبرها خارج میسازیم باشد که شما متذکر شوید.  هرگز خداوند نمیفرماید تب را ما خلق کردیم بلکه میکروبی هست که منشأ  پیدایش تب یا منشا پیدایش و با و طاعون است قرآن علل طبیعی را نفی نمی کند  بلکه بشر را به مرتبه ی اعلای علم دعوت میکند و میفرماید با علم به علت  طبیعی بالاتر بیائید و ببینید که تمام علل طبیعی در عالم به یک علت غیر طبیعی  به نام خداوند بند هستند.

مولانا می فرماید  
بگذر از اسباب بینی راه راست                  بسته اسباب محجوب خداست (1)  
کسی که فقط سبب را میبیند نمی تواند خدا را ببیند. اگر بخواهد خدابین باشد و  حقیقت عالم را درک کند باید یک گام فراتر نهد و از اسباب به سمت مسبب برود.  
از مسبب هر که نابینا شود                   بسته اسباب این دنیا شود (2)  
وقتی شخص آن سویی نشد و خدا را ندید خلق میبیند. وقتی وحدت ندید  کثرت میبیند ولی وقتی وحدت بین شد دل به کثرت نمیبندد.  
مولانا می فرماید:  
آنکه بیند او مسبب را عیان                 کی نهد دل بر سببهای جهان (3)  
کسی که به مسبب رسید کاری با اسباب ندارد.  
در جای دیگر مولانا میفرماید  
هست بر اسباب اسباب دگر                   در سبب منگر بدان افکن نظر  
وآن سببها کانبیا را رهبر است                  آن سببها زین سببها برتر است
 این سبب را آن سبب عامل کند                  باز گاهی بی بر و عاطل کند
می فرماید انبیا سببی دارند مردم عامی نیز سببی آنچه که سبب عوام را سبب  می کند سبب انبیاست آتش باید بسوزاند کارد هم باید ببرد، آتش و کارد سبب  هستند ولی سببی فوق این اسباب است که اگر آن نخواهد آتش ابراهیم را  نمی سوزاند و کارد حلقوم نازک اسماعیل را نمی برد.  
این سبب را آن سبب عامل کند                   این سبب را محرم آمد عقلها  
باز گاهی بی بر و عاطل کند                         وآن سببها راست محرم انبیا (5)

_________________________________________________________
1 - مثنوی معنوی  
2- مثنوی معنوی  
مثنوی معنوی - د 2 ب 3789  
مثنوی معنوی - د 3 ب 2516 و د 1 ب 844 و 845  
5 مثنوی معنوی - د 1 ب 845 و 846  

برگرفته از صفحه 69 الی 73 کتاب

مشخصات

مشخصات محصول
شابک
978-964-8911-31-2
شناسه ملی
2385455
تعداد صفحات
434 صفحه
موضوع
توحید-فلسفه
نویسنده
سید یوسف ابراهیمیان آملی
انتشارات
قائم آل محمد (ص)
سایز
وزیری
نوع صحافی
صحافی دوخت

دیدگاه ها (0)