آن سوی میز
کد محصول (533619)
کتاب "آن سوی میز"
خاطرات سیاستمداران آمریکایی از تعامل و تقابل با ایران
ترجمه ی مهدی خانعلی زاده
اطلاعات بیشتر
سنت خاطره نویسی در فرهنگ سیاسی آمریکا فعالیتی جا افتاده است و بیشتر سیاستمداران این کشور پس از پایان مسئولیت دست به خاطره نگاری می زنند.این خاطره ها فرصتی است تا تصویری قهرمانانه و در عین حال دوستانه و متعهد از خود بسازند.
آنچه در «آن سوی میز» ترجمه و گردآوری شده،بخش هایی است از خاطرات هفت نفر از سیاستمداران ارشد آمریکایی که در دهه ی اخیر فعال و با پرونده ی ایران درگیر بوده اند.سیاستمدارانی که بخش مهمی از خاطره های کاری شان به ایران ربط مستقیم داشته است و از پشت پرده ی سیاست ها و تحلیل ها گفته اند و با جزئیاتی خواندنی از روابط،گفت و گو ها و مذاکرات نوشته اند.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
نیمرا تانیکی هیلی
سفیر ایالات متحده آمریک در سازمان ملل متحد(2017-2018)
در 22 آگوست 2017 سوار بر هواپیمایی به مقصد وین در اتریش شدم. این پرواز تقریباً کنسل شد. قصد داشتم که به آژانس مسئول بازرسی های اتمی سازمان ملل - آژانس بین المللی انرژی اتمی بروم مأموریتم به عنوان نماینده ایالات متحده در سازمان ملل بررسی پایبندی ایران به توافقی بود که دولت اوباما و بیشتر کشورهای جهان در سال 2015 آن را پذیرفته بودند.
یک ماه قبل در دفتر بیضی کاخ سفید در خصوص این موضوع با رئیس جمهور ترامپ صحبت کرده بودم از نظر او توافق با ایران بسیار خطرناک و با اشکالات فراوان بود و از این بابت که تیم امنیت ملی اش او را وادار کرده بود که برای دو بار به آن پایبند بماند خشمگین بود. او به دنبال راهی برای خروج از توافق بود.
من با رئیس جمهور موافق بودم توافق با ایران یک فاجعه برای منافع آمریکا محسوب می شد. من به او گفتم که برای به دست آوردن حمایت افکار عمومی نیازمند دلایل قوی تری برای چرایی خروج از توافق هستیم. او با من موافقت کرد و گفت: «رکس هیچ غلطی نکرده و من دوباره این رو تمدید نمیکنم.»
از اینکه رئیس جمهور من را مأمور پیگیری این موضوع کرده خوشحال بودم.اولین اقدام من ملاقات با بازرسان آژانس در وین بود ولی همه افراد در دولت از این ایده استقبال نمی کردند.
در یک شب گرم ماه آگوست و اندکی بعد از صحبت هایمان در دفتر بیضی ترامپ، وزیر امور خارجه رکس تیلرسون و من در کنار استخر کلوپ گلف رئیس جمهور در بدمینستر نیوجرسی گرد هم آمدیم. خانواده ها در کنار مشاوران امنیت ملی در حال استراحت بودند. کودکان در میان حرکت مقامات از یک جلسه به جلسه ای دیگر می دویدند و خود را در استخر می انداختند. در این زمان کمی پایین تر و در کلبه ای کوچک تصمیم گیری در خصوص سیاست خارجی کشور در حال انجام بود.
ما جمع شده بودیم تا در خصوص کره شمالی و سایر موضوعات امنیت ملی گفت و گو کنیم. مشاور امنیت ملی اچ آر مک مستر و مدیر جدید کارکنان کاخ سفید جان کلی هم در جلسه حاضر بودند. همه می دانستند که من و رکس باهم اختلاف نظر داریم اما در آن شب این اختلاف ها به حدی رسید که یک منبع ناشناس کاخ سفید آن را در حد جنگ جهانی سوم نامید.
تنش ها به خاطر ملاقاتی که جلوتر در همان روز انجام شده بود بالا گرفته بود. رکس رفتاری متکبرانه داشت و طوری رفتار میکرد که از همه حاضران در جلسه حتى رئیس جمهور بیشتر می داند من هم اعتراف می کنم که هیچ وقت رفتاری مناسب با افرادی نداشته ام که خود برتربین هستند و به حرف دیگران توجهی نمی کنند مواجه با رکس میتوانست خسته کننده باشد.
تیلرسون با خروج از توافق با ایران مخالف بود و در این زمینه در دولت تنها نبود. دیدگاه من در این زمینه متفاوت بود من در مذاکرات تحریمی سازمان ملل در خصوص سلاح هسته ای و برنامه موشکهای بالستیک کره شمالی نقشی فعال داشتم. بسیار مهم بود که ایالات متحده پیامی قوی به کیم جونگ اون دیکتاتور کره شمالی - بفرستد که توافقی از جنس توافق با ایران را دیگر نخواهد پذیرفت. باید خط قرمزهای خود را به کره شمالی نشان میدادیم اگر خواهان پایان تهدید اتمی این کشور بودیم. من مشاهده کرده بودم که چگونه قطعنامه ضعیف سازمان ملل در حمایت از توافق هسته ای به دستاویزی برای توجیه اقدامات نامطلوب ایران من جمله توسعه موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای تبدیل شده بود.
منطق من بسیار ساده بود توافق ایران با بی صداقتی به مردم آمریکا تحمیل شده بود و بحث و گفت وگویی در خصوص مزایای آن نشده بود. اکثریت نمایندگان کنگره و سنا علیه آن رأی داده بودند و مردم آمریکا میبایست در خصوص چرایی بد بودن آن برای امنیت ملی مان آگاه میشدند به رئیس جمهور گفتم قصد دارم که برای شروع فرآیندی که باهم در خصوص آن صحبت کرده ایم به آژانس بین المللی انرژی اتمی بروم در اینجا بود که تیلرسون در گفت وگوی ما آمد و گفت: نه... این کار رو نمی کنیم. با تعجب به او نگاه کردم داشتم از رئیس جمهور اجازه میگرفتم و نه از او
او ادامه داد: «کارکنانم در وین هستند و با اعضای آژانس ملاقات میکنند. همه چی رو به راه هست. نیاز نیست کاری انجام بدیم .»به دروغ گویی رکس مشکوک بودم زیرا در خصوص ارتباط کارکنان او با آژانس در خصوص توافق ایران چیزی نشنیده بودم به او گفتم: «رکس چرا نمیتونم به وین برم؟ فقط می خوام بپرسم .»رکس جواب داد: «نیازی نیست بری نباید وارد این موضوع بشی .»
از اینکه اختلاف نظر ما در حضور رئیس جمهور بروز کرده بود متاسف بودم ولی قصد عقب نشینی نداشتم. من هم مثل رکس عضوی از کابینه و شورای امنیت ملی بودم. ما تاکنون دو بار توافق ایران را تمدید کرده بودیم تا به متحدان اروپایی خود این فرصت را بدهیم که از ایران بخواهند تا رفتار تهاجمی خود را تغییر دهد. آن ها چنین کاری نکرده بودند و سرکوب خشن مردم ایران از سوی رژیم و حمایت آن از تروریسم از زمان امضا توافق بیشتر شده بود.
خطر رژیم ایران کمتر نشده بود و برعکس افزایش پیدا کرده بود. می دانستم که تنها راه جلب توجه جامعه جهانی به خطر ایران در معرض خطر قرار دادن توافق هسته ای است. جرو بحث رکس و من ادامه پیدا کرد. او گفت که من باید در حدود خودم باقی بمانم و این مسئله ربطی به من ندارد. من پاسخ دادم که ایران در حال نقض چند قطعنامه سازمان ملل برای حمایت از تروریسم، پرتاب موشک های بالستیک و صادرات سلاح است. این موضوع واقعاً به من مرتبط بود.
ترامپ گفت «رکس، چه ایرادی داره به وین بره؟ فکر نمیکنم ایده بدی باشه.» از نظر ترامپ دیگر بحث و جدل بس بود به همین علت به ما گفت: «با هم دیگه این مسئله رو حل کنید.» من آنچه نیاز بود به رئیس جمهور گفته بودم و او با طرح من موافقت کرده بود جلب موافقت رکس خیلی خوب بود ولی به تأیید او نیازی نداشتم و قصد نداشتم برای گرفتن تأیید او صبر کنم.
من و رکس هیچگاه در خصوص توافق با ایران هم نظر نشدیم. در برنامه زمان بندی شصت روزه ای که به رئیس جمهور داده بودم به وین رفتم. دو هفته بعد سخنرانی مهمی ایراد کردم و در آن مشکلات عمده توافق هسته ای و دلایل موجه بودن اقدام رئیس جمهور در خروج از آن را توضیح دادم ترامپ در 13 اکتبر توافق را نامعتبر اعلام کرد و در هشتم ماه می 2018 اعلام کرد که ایالات متحده از آن خارج خواهد شد. جرو بحث میان من و رکس در آن شب غیر معمول بود. رئیس جمهور بعدها در این خصوص گفت: «هیچ وقت ندیدم کسی مثل برخورد رکس با نیکی با کسی برخورد کرده باشه.» حتی در دولت ترامپ هم معمولاً به این شکل سیاست گذاری نمی شد. اما این اتفاق یک تصویر لحظه ای از رابطه من با رئیس جمهور بود. هنگامی که نظری در خصوص جهت دهی سیاست خارجی ایالات متحده، در خصوص ایران، ونزوئلا کره شمالی با جایی دیگر داشتم میتوانستم تلفن را بردارم و با رئیس جمهور تماس بگیرم. ارتباط ما تقریباً دائمی و صریح بود. همواره با هم توافق نداشتیم و گاهی خصوصی با او تماس میگرفتم تا مخالفت خود را با سیاستی اعلام کنم. او همواره در این مواقع پاسخگو بود و به من گوش میداد؛ اما معمولاً، همانند مورد ایران، باهم توافق داشتیم.
در نتیجه این رابطه آزادی عمل بی سابقه ای به عنوان نماینده ایالات متحده در سازمان ملل پیدا کرده بودم. من تا حد زیادی آزاد بودم که نقشه راه خودم را ترسیم کنم و این کار را انجام میدادم این آزادی عمل برای یک نماینده در سازمان ملل معمول نبود ولی من و ترامپ همدیگر را درک میکردیم. من متوجه بودم که باید در راستای اهداف او عمل کنم و او میدانست که من برای اجرای خواسته های او گام بر می دارم. همچنین او میدانست که من در مخالفت با او صادق هستم و قدردان این مسئله بود.
برگرفته از صفحات 193 الی 197 کتاب