حضرت یار جلد اول
کد محصول (447751)
کتاب "حضرت یار1 " خاطرات خودگفته حضرت آیت الله سید علی خامنه ای
گردآورنده علی اکبری مزدآبادی
اطلاعات بیشتر
نویسنده کتاب را بر مبنای خاطراتی از حضرت آقا تهیه کرده است که ایشان در سخنرانی های خود به بیان آن پرداخته اند و صفر تا صد خاطرات از لسان مبارک خود ایشان است. این خاطرات از مقاطع گوناگون از سخنرانی های سال 1368 تا 1388 ایشان تهیه شده بدون آنکه در آنها دخل و تصرفی صورت گیرد. 84 صفحه از کتاب نیز تصاویری از مقاطع مختلف زندگی سیاسی نظامی و فرهنگی معظم له است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
خودتان سبک بسازید
بنده زمان ریاست جمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیه طرح « لباس ملی» را مطرح کردم و گفتم بیایید یک لباس ملی درست کنیم. بالاخره لباس ملی ما که این کت و شلوار نیست. البته من با کت و شلوار مخالف نیستم, خود من هم گاهی اوقاتدر ارتفاعات یا جاهای دیگر ممکن است کاپشن هم بپوشم, ایرادی هم ندارد, اما بلاخره این لباس ملی ما نیست. عرب ها لباس ملی خودشان را دارند, هندی ها لباس ملی خودشان را دارندکشورهای گوناگون شرقی لباس های ملی خودشان را دارند, آفریقایی ها لباس ملی خودشان را دارند و در مجامع جهانی, هرکس لباس ملی خود را دارد, افتخار هم می کنند. ما در جایی رئیس جمهوری را دیدیم که لباس ملی اش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ, دامن پوشیده بود! پاهای او هم لخت بود! یک دامن تقریبا تا حدود زانو, و هیچ احساس حقارت هم نمی کرد. با افتخار تمام در آن جلسه شرکت می کرد, می آمد و می رفت و می نشستاین لباس ملی اوست, ایرادی هم ندارد. عرب ها با تفاخر, لباس ملی خودشان را می پوشند ـ پیراهن بلند و چفیه و عقال ـ و ممکن است به نظر من و شما , هیچ منطقی هم نداشته باشد, اما لباس آنهاست و آن را دوست دارند. من و شما که ایرانی هستیم لباسمان چیست؟شما نمی دانید لباس ما چیست. البته من نمی گویم طرح این لباس حتما باید برگردد به پانصد سال قبل, ابدا.من می گویم بنشینید برای خودتان یک لباس طراحی کنید. البته الان این را از شما نمی خواهم. این را من در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردم. آن روز ما یک بخش دولتی را مامور کردیم و گفتیم دنبال این کار بروید. یک کار مقدماتی هم کردند, اما آن را به جایی نرساندند. دوره ریاست جمهوری ما هم تمام شد. من می خواهم بگویماگر شما موی سرتان را می خواهید آرایش کنید, اگر می خواهید لباس بپوشید, اگر می خواهید سبک راه رفتن را تغییر بدهید, بکنید, اما خودتان انجام دهید. از دیگران یاد نگیرید.
بنده بعد از انقلاب به الجزایر رفتم. یک وقت دیدم پسر جوانی نصف موی سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقی گذاشته است. هرچه من نگاه کردم, دیدم این آرایش هیچ زیبایی ندارد.مشخص بود او از کسانی تقلید کرده است. در الجزایر ,فشار صنعتی و فشار ابزار تولید و تکنیک بر زندگی مردم اصلا آنقدر نیست که یک جوان, احساساتی را پیدا کند که در آمریکا یا انگلیس یا جای دیگر پیدا می کرد, اما چون دیده بود آنها انجام داده اند, او هم انجام می داد. بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمی دارم جوان ما اینطوری حرکت کند و دختر و پسر ما دائم چشمشان به آنها باشد.
(کتاب حضرت یار/ جلد اول / صفحه 106 و 108 )