مسئله شناخت
کد محصول (517599)
کتاب "مسئله شناخت" به قلم استاد شهید مرتضی مطهری
اطلاعات بیشتر
موضوع «شناخت» از جمله موضوعهاى اساسى در مکاتب فلسفى جهان به شمار مىآید. استاد شهید مطهری نیز با توجه به اهمیت این موضوع و نقشى که مىتواند در تبیین معارف اسلامى داشته باشد، طرح و بررسى آن را به ویژه در میان نسل جوان و قشر تحصیلکرده که تشنه آموختن است امرى لازم مىدانستند.این کتاب مجموعهاى است مشتمل بر ده جلسه سخنرانى آن متفکر شهید که با توجه به رواج افکار مارکسیستى در آن دوران، به نوعی پاسخ به نیاز مبرم فکرى آن زمان بوده، گرچه مسئله شناخت همیشه براى انسان مطرح است و پایه جهانبینى به شمار مىرود. در این کتاب مطالبى همچون امکان شناخت، ابزارهاى شناخت، منابع شناخت، مراحل و درجات شناخت، مکانیسم تعمیم شناخت حسى و… مورد بحث و بررسى قرار گرفتهاند.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
دو خصوصیت حوزه روان ناخود آگاه
حوزه روان ناخود آگاه دو خصوصیت دارد: یک خصوصیت آن این است که حاکم بر روان خود آگاه است. روان ناخودآگاه فرمان می دهد روان خودآگاه می پذیرد از این جهت گفته اند (مثل این دو) مثل یک کارخانه عظیمی است که دستگاه موتور و دستگاه انتقال نیروی این کارخانه در زیر زمین نهاده شده است و قسمت های روئین آن که عملیات نهائی را انجام میدهد در قسمت بالا قرار دارد. آن کس که نگاه می کند،قسمت بالا را می بیند و خیال می کند که کارخانه همین قسمت بالا است؛ نمیداند که قسمت بالا تابع و مسخر قسمت پائین است و اساس آن قسمت پائینی است؛ اگر بالا حرکتی هست به دلیل حرکت های طبقه زیرین و به دلیل نیروهایی است که در طبقه زیرین وجود دارد.
خصوصیت دوم این است که علاوه بر اینکه طبقه زیرین روح ما [یعنی] روان ناخودآگاه فرمانده است و روان خود آگاه فرمانبر، بخش روان ناخود آگاه بسی عظیم تر و وسیع تر و گسترده تر است. قسمت خودآگاه ما نسبت به بخش ناخودآگاه، قسمت کم وکوچکی را تشکیل می دهد. قسمت مهم روان ما را روان نا خود آگاه ما تشكيل می دهد. مثل می زنند که اگر هندوانه یا قطعه یخی را در آب بیندازند، مقدار کمی از آن از آب بیرون می آید و آب قسمت اعظم آن را در بر می گیرد. می گویند عیناً به همان نسبت که قسمت های بیشتری از یک هندوانه یا یخ زیر آب قرار می گیرد و قسمت کمی روی آب قسمت هائی از روان انسان هم به همین نسبت از آگاهی ما مخفی، و از شعور ما پنهان است. قسمت بسیار کم آن، همان است که خودمان آن را درک می کنیم و به وجود آن آگاه هستیم. در قدیم یک مثل عامیانه ای بود، مردم فکر می کردند_ من نمیدانم تا چه اندازه درست است_ که آدم های کوتوله خیلی زرنگ و باهوش هستند. می گفتند این آدم کوتوله را که می بینی قدش اینقدر است، ده برابر این مقدار زیر زمین است.
این یک حرف عامیانه ای بود [اما] بعد معلوم شد که همه مردم اینطورند همه مردم کوتوله اند ولی از نظر روانی . یک مقدار از روانش همان است که خودش حس می کنند و به وجود آن آگاه است که قسمت کمی از روان او است و قسمت های بیشترش همان است که خودش هم از وجود آن ها آگاه نیست.
برگرفته از صفحه 152 الی 153 کتاب