قاف
قاف
کد محصول (447343)
کتاب قاف بازخوانی زندگی آخرین پیامبر از سه متن کهن فارسی با ویرایش یاسین حجازی
اطلاعات بیشتر
این کتاب حاصل بازخوانی سه کتاب کهن فارسی است که کم سال ترینشان هشت قرن پیش نوشته شده :سیرت رسول الله به سال 612 هجری قمری و شرف النبی حدود سال های 577 و 585 هجری قمری و تفسیر سور آبادی حدود 470 هجری قمری درباره زندگی آخرین پیامبر .
یاسین حجازی در متن خود آورده است:کتابی که در دست شماست پیشنهادی برای خوانده شدن این سه کتاب بزرگ است .این کتاب عینا همان سه کتاب است با این توضیح که ویراستار مشاطه شد , چهره هایی مستوره و عزلتی را بند انداخت و "خانه از غیر نپرداخته "و" قدر این مرتبه نشناخته" "ناگهان پرده بر انداخت ".
در این بازخوانی دو اصل را با خودم قرارداد کردم .
اصل اول اینکه فقط پیامبر را دنبال کنم . پس واقعه ها و شخصیت ها صرفا بهانه هایی برای تعقیب پیامبر بودند .بنابراین مثلا آنچه را که از هجرت گروهی از مسلمانان به حبش روی داد کلا نیاوردم و همین طور حکایت اصحاب کهف و ذوالقرنین را از سیرت رسول الله و قصه های دیگر پیامبران را از تفسیر سور آبادی و فضائل صحابه را از شرف النبی .
اصل دوم این بود که که از تمام متن سه کتاب فقط عناصر دراماتیک را جدا کنم .عناصر دراماتیک یعنی دیالوگ ها و ایماژها.جز دیالوگ و ایماژ هرچه روایت تخت یا توضیح را کنار گذاشتم مگر آنجا که ناگزیر چسب دو عنصر دراماتیک بود . هر تصویر یا پاره گفتگو را در صفحه ای مجزا آوردم و پاراگراف ها را نگاتیو هایی فرض کردم که با حفظ ترتیب تقریبی وقوع و ضرباهنگ و تعلیق چنان بایست به هم می چسباندم که اولا صفحات برای خواننده بی وقفه ورق بخورد و ثانیا او بتواند از کنار هم چیدن هر یک از این صفحه /کاشی های کوچک طرح بزرگ پایانی را خودش کامل کند.
واضح است که این کتاب تمام زندگی آخرین پیامبر را در خود ندارد .نخست به این دلیل که سه کتاب کهنی که مبادی این بازخوانی بود تمام سیره پیامبر را در خود نداشت .دوم اینکه _سیره پیامبر سیره ای سخت مخدوش است . نمی توان هرچه را ذیل سیره آمده است -اگر چه مشهور , به حقیقت گرفت و مسلم پنداشت...
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
و سید چون دانست که از عمارت مسجد فارغ شدند , خو عزم تبوک کرده بود و آن منافقان بیامدند و گفتند :" یا رسول الله ما بیرون مدینه مسجدی بکرده ایم و از بهر ضعیفان و ایشان را که عذری باشد و از بهر شب های باران که مردم را عذری باشد و غریبان که برسند آن جایگاه نماز می کنند و به شب جماعت بر پای می دارند. اکنون ما را التماس چنان است که تو بیایی و آن جایگاه نماز کنی ."
سید ایشان را گفت :" من این ساعت بر جناح سفرم و به آمدن بدان مسجد نمی پردازم . چون از سفر باز پس آیم , بیایم و آن جایگه نماز کنم ."
و هم در این مدت که سید به تجهیز و اسباب غزو مشغول بود , منافقان از هر گوشه ای ارجافی درمی افگندند که مردم را از راه غزو بازداشتندی و ایشان را گفتندی که به کجا می روید به این گرمای گرم ؟ که حساب لشکر روم با لشکر قریش و دیگر عرب راست نباشد!
"و ما کثرت و شوکت ایشان دیده ایم و هم چون آفتاب یقین می دانیم که هر کی برود از لشکر شما , سر باز پس نیاورد!"
( کتاب قاف / صفحه 973 )