سبد خرید شما خالی است

خداحافظ سالار

کد محصول (447698)

(2)

کتاب خداحافظ سالار خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی به قلم حمید حسام

زمان باقی مانده
120,000 تومان
108,000 تومان

اطلاعات بیشتر

نویسنده آورده است: آخرین کتابم سفرنامه اربعین بود; پنجره ای رو به خورشید بی زوال روی نیزه.قبل از چاپ از حاج حسین همدانی خواستم مقدمه سفرنامه را به قلمش بنویسد. با فروتنی پذیرفت و چند ماه بعد نوشت; نه با قلم که با خون و نه بر اوراق سفید سفرنامه اربعین من, که بر آسمان آبی حرم صاحب اربعین, زینب کبری.

پس از مراسم چهلمش, بارها میهمان همسر او و فرزندانش شدم. تا خاطرات چهل ساله نیمه پنهان ماه « خانم پروانه چراغ نوروزی »را بشنوم. شنیدن این خاطرات طی  44 ساعت مصاحبه و پرداخت 9 ماهه داستانی آن ضمن وفاداری به اصل روایت, پنجره ای پیش رویم گشودکه پر بود از آیین پروانه ها.

در سال های جنگ فرمانده ام بود و پس از جنگ, برادرم, سنگ صبورم و مرادم.

این مقدمه را شهید حاج حسین همدانی و من با هم نوشتیم; او با خون نوشت, من با اشک چشم.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

زینب که به دنیا آمد,حسین سر از پا نمی شناخت, می گفت: « درسته که پروانه ای, اما من باید یه دور تو بچرخم»و به دور من می چرخید اما این شادی و شور بیست روز بیشتر دوام نداشت. زینب مریضی زردی گرفت و جلو چشممان جان داد.

آن روز دنیا برای من و حسین به قدری تیره و تار شد که در کنار گل پرپر شده مان, سر به روی شانه های هم گذاشتیم و مثل ابر بهار گریستیم.حسین زینب را برداشت و گریان به گورستان شهر( باغ بهشت) برد, شست و دفن کرد. وقتی آمد از شدت گریه چشمانش سرخ و از انبوه غصه, صدایش گرفته بود. زینب مرد و خانه غم خانه شد. یاد زینب حتی برای یک ساعت از خاطرم نمی رفت.عکس یک نوزاد دختر را روی کمدم زده بودم و نگاهش می کردم. خواب و خوراکم شده بود اشک.

حسین دلداری ام می دادکه غصه نخورم.می خواستم اما نمی توانستم. در فاصله کمتر از دو سال هم مادرم را از دست داده بودم و هم دخترم را. هر هفته سر مزارشان می رفتم گریه می کردم و سبک می شدم.

مدتی بعد حسین خبر داد که قرار است یکی از علمای بزرگ و انقلابی به نام آیت الله سید اسد الله مدنی به همدان بیاید و من و دوستانم برای آمدن او به همدان برنامه ریزی می کنیم.شور انقلابی و مبارزه با رژیم طاغوت, غم بزرگ مرگ زودهنگام زینب را از دلش برد و من هم تلاش کردم آن گونه که او می خواست صبور باشم. 

بعد از فوت آخوند ملا علی معصومی همدانی, آیت الله مدنی تکیه گاه مردم همدان شد. حسین هر روز به خانه او می رفت و با اخبار تازه می آمد. می گفت:« این پیر شجاع و نترس از ما جوونا تو هر کاری جلوتره. با اومدنش علمای سر منبر دل و جرئت بیشتری بر افشای خیانت های شاه پیدا کردن.»

( کتاب خدا حافظ سالار / صفحه 160 )

 

 

 

 

مشخصات

مشخصات محصول
نویسنده
حمید حسام
انتشارات
نشر27 بعثت
موضوع
داستان فارسی
شابک
978-600-7472-46-0
شماره کتاب شناسی ملی
4418272
تعداد صفحات
448 صفحه
سایز
رقعی
نوع جلد
شومیز (معمولی)

دیدگاه ها (0)