طوبای محبت (جلد هفتم)
طوبای محبت (جلد هفتم)
کد محصول (448481)
جلد هفتم "طوبای محبت" حاج محمداسماعیل دولابی
اطلاعات بیشتر
یک وقتی حضرت موسی بن عمران علیه السلام یا یک پیغمبر دیگری که از قوم خودش ناراحت بود به خدا گفت خدایا!اینها را جمع شان کن طوری که دیاری را باقی نگذاری.آن وقت خدا فرمود خیلی خوب.چند سال عقب انداخت.باز دعا کرد،نفرین کرد،باز خدا عقب انداخت.یک روز خدا به آن پیغمبر وحی کرد و گفت برو چندتا کوزه بساز.رفت و چندتا کوزه ساخت و گذاشت جایی تا با آفتاب خشک بشوند.کوزه ها را از گل ساخته بود.از قضا خدا ابری فرستاد و باران گرفت و روی کوزه ها ریخت.گفت پروردگارا!گفتی بروم کوزه بسازم ساختم.اما این کوزه ها دارند خراب می شوند.خدا گفت کوزه ها را چه کسی به تو گفت بسازی؟گفت شما.پرسید خاکش برای کیست؟گفت برای شما.پرسید گلش مال کیست؟گفت مال شما.باران مال کیست؟گفت مال شما.خدا گفت اینجا همه چیزش مال من بود تو چرا ناراحت شدی؟این بنده ها را من ساخته ام تو می گویی اینها را جمع شان کن و بریز توی بیابان؟