قصه های پندآموز شبان و فرشته داستانهای هزار و یک شب
کد محصول (448682)
کتاب"قصه های پندآموز شبان و فرشته"
قصه های پند آموز
داستان های هزار و یک شب
به قلم زهرا عبدی
اطلاعات بیشتر
پادشاهی بود به اسم«شهریار»همسر شهریار رفتار بدی داشت و سرانجام او را رها کرد و رفت.برای همین پادشاه از تمام زن ها بدش می آمد.از آن به بعد،او با هر دختری ازدواج می کرد،بعد از ازدواج دستور می داد او را بکشند.تا اینکه دختری به اسم «شهرزاد» داوطلب شد تا با پادشاه ازدواج کند.او با این کارش می خواست پادشاه را درمان کند تا به این وسیله جان دختران شهرش را نجات بدهد.او«قصه گویی» را برای درمان پادشاه انتخاب کرد.بله،قصه!
شهرزاد قصه هایی برای پادشاه تعریف می کرد که پندهای آموزنده ای را در دل خود داشتند و درس های خوبی به پادشاه می دادند.به این ترتیب شهرزاد هزار و یک شب برای پادشاه قصه گفت.در پایان پادشاه که آرام شده بود،تصمیم گرفت دیگر دختران کشورش را از بین نبرد.
قصه های شهرزاد در بسیاری از کشور ها مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.این قصه ها به روش قصه در قصه است.
در این کتاب بخشی از قصه های هزار و یک شب به زبانی ساده بازنویسی شده اند.لازم به یادآوری است قسمت هایی از حکایت ها که برای مخاطبان کودک مناسب نبوده اند،تغییر داده شده اند.
این کتاب دارای 31 قصه می باشد.قصه هایی مانند شبان و فرشته،مرغابی و لاک پشت،روباه و کلاغ،مردمارگیر،موش و گربه،دزد و میمون،گردش در شهر،پسر جواهر فروش،به دنبال آدمیزاد،ساده نباش و ...
تمام قصه های این کتاب مصور رنگی هستند.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
با ناراحتی اشک ریخت:«من در سرزمین خود با خیال راحت زندگی می کردم؛اما حالا چی؟از سرزمین خودم آواره شدم.حالا آن همه غذای آماده دیگر خانه ی کرکس ها و عقاب ها شده است.»این ها را گفت بعد بلند بلند گریه کرد.لاک پشت صدای مرغابی را شنید.نزدیک رفت و گفت:«تو پرنده ای زیبا و مهربان هستی.من گاهی تو را از دور می دیدم که با خوشحالی آواز می خواندی و در کنار بقیه پرنده ها با شادی زندگی می کردی چه شد که حالا این طور غمگین هستی»
مرغابی گفت:«محل زندگی من زیبا،خوش آب و هوا بود؛اما حالا خانه ی کرکس ها شده.من از وطن خودم دور شده ام برای همین ناراحت هستم.از کسی که از خانه و وطن خودش جدا شده و در غربت گرفتار شده انتظار نداشته باش شاد باشد.»
لاک پشت گفت:«حق باتوست.جدا شدن از وطن خیلی سخت است؛اما این را بدان برای هر کسی ممکن است این اتفاق بیفتد و مجبور شود از خانه و زندگی اش دور شود.آن وقت فقط باید صبر داشته باشد و سعی کند دوستان خوبی و درستکار پیدا کند تا با آن ها غم دوری از وطن را فراموش کند.صبر،رفتارخوبی است که باعث می شود بتوانی سختی ها را تحمل کنی و نگرانی از تو دور شود.من می خواهم دوست خوبی برای تو باشم و هرکاری را که از دستم بر می آید انجام بدهم؛تا تو دوباره مثل روزی که در سرزمین خودت بودی شاد و خوش حال باشی و لبخند بزنی.»
برگرفته از صفحه 19 و 22 کتاب