قصه های پند آموز کهن دفتر اول
قصه های پند آموز کهن دفتر اول
کد محصول (447508)
کتاب قصه های پند آموز کهن دفتر اول به قلم زینب علیزاده لوشابی
اطلاعات بیشتر
این کتاب اولین جلد از مجموعه چهار جلدی قصه های پند آموز کهن است که چهل قصه کوتاه را در بر می گیرد. قصه و داستان نیازی به تعریف نداردچون همه ما کمابیش قصه شنیده ایم و چه بسا از آن پندها گرفته باشیم گاه از شنیدن یک قصه گریان شده و گاه ساعت ها به فکر فرو رفته ایم فرقی ندارد که داستان یا قصه بازآفرینی یک رویداد تخیلی باشد یا نقل گذشته تاریخ بلکه آنچه مهم می نماید, آموزه و هدفی است که قصه را به وجود می آورد.
قصه هرچه باشد و قصه گو هر که باشد, هدفی جز بیان مرادش ندارد. اگر مراد آدمی در قالب داستان و تمثیل باشد, ماندگارتر خواهد بود; چرا که زبان قصه زبانی امری و خطابی نیست و به صورت غیرمستقیم به روشنفکری و بیان اندیشه ها می پردازد. لذا شنیدن قصه برای آدمی دلنشین تر و جذاب تر است.
امروزه روانشناسان معتقدند داستان و قصه در رشد مغز کودکان و پرورش قوه تخیل آنها سهم بسزایی دارد. کودک از طریق قصه با محیط پیرامون خود بیشتر آشنا می شود. به هنگام رویارویی با نمونه های واقعی آن, می تواند رفتار و کنش مناسبی از خود نشان دهد. او فقط از قصه پند نمی گیرد بلکه کلمات جدید می آموزد, با تجربه های دیگران آشنا می شود و از احساسات گذشتگان و هم نوعان خود آگاه می گردد.نیز قدرت تمرکز و دقت او افزایش می یابد و به رشد عاطفی, اجتماعی, کلامی و ذهنی او منجر می شود.مجموعه حاضر نیز با همین هدف فراهم گشته است; چنانکه هر قصه نیز دارای پند آموزنده و نکته ای سازنده می باشد.
در بازآفرینی این مجموعه از کتاب های کلیله و دمنه, جوامع الحکایات , بوستان و گلستان مرزبان نامه و... استفاده شده, تا کودکان ایرانی علاوه بر پندآموزی و آموختن راه و رسم زندگی با میراث گرانبهای گذشتگان خود نیز آشنا شوند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
یک روز پادشاه دو تا خدمتکار استخدان کرد. یکی از آنها چهره زیبا و سفیدی داشت. نگهبان آنان را پیش پادشاه آورد. پادشاه از دیدن خدمتکاری که زیبا و سفید بود خوشحال و از دیدن آن که زشت و سیاه بود, ناراحت شد. اما با خودش گفت : فقط از روی ظاهر نمی شود فهمید که کدامیک از آنها بهتر هستند. باید آنها را امتحان کنم.
یک روز پادشاه, خدمتکار زیبا را جایی فرستاد و به نگهبان دستور داد تا خدمتکار زشت را پیشش بیاورد. خدمتگزار آمد. پادشاه به او گفت: من شماها را استخدام کرده ام تا در قصرم کار کنید.حالا می خواهم بدانم دوستت, یعنی همان که با هم بودید چطور آدمی است؟ خدمتکار جواب داد: ...
( کتاب قصه های پند آموز کهن دفتر اول / صفحه 100 )