سبد خرید شما خالی است

مهتاب خین

مهتاب خین

کد محصول (447794)

(3)

کتاب مهتاب خین
روایت فرمانده بسیجی، حسین همدانی

انقلاب، کردستان و دفاع مقدس به روایت سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی
به اهتمام حسین بهزاد

زمان باقی مانده
150,000 تومان
135,000 تومان

اطلاعات بیشتر

مهتاب خیّن روایتی است دست اول از جنس تاریخ شفاهی که رخدادهای مربوط به سال های مبارزه علیه دیکتاتوری پهلوی, انقلاب  اسلامی بهمن 57 استقرار نظام نوین,تاسیس سپاه پاسداران,نبردهای داخلی جبهه کردستان و سرانجام ناگفته های فراوان از پیکارهای جبهه غرب و جنوب در مصاف با ارتش متجاوز رژیم به عده پیوسته بعث عراق. روایت خهایی ناگفته و ناشنیده از نبردهای حماسی فتح المبین و الی بیت المقدس, حکایت سرشار از ایثار و پیکار شیرمردانی سراسر مروت و مردمی همچون: علی صیاد شیرازی, محمد بروجردی, احمد متوسلیان, محمد ابراهیم همت, محمد سماوات, محمود نیکو منظر, سرگرد رسول عبادت, سرگرد حسین ادبیان,علی اکبر قربان شیرودی, احمد کشوری,محمدرضا فراهانی, اصغر وصالی, محسن گلاب بخش ( معروف به محسن چریک), غلامعلی پیچک, محسن حاجی بابا, تقی بهمنی, مهدی فریدی,محسن وزوایی, علی رضا موحد دانش, ابراهیم هادی, جواد افراسیابی, حجت الاسلام محمدعلی قره گوزلو ( معروف به حاجی غفاری), علیرضا حاجی بابایی, حبیب الله مظاهری و بالاخص محمود شهبازی دستجردی. اینها همه را لسان صادق یکی از شریف ترین یادگاران گرامی از فرماندهان ارشد جبهه میانی سرپل ذهاب, از بانیان گمنام لشکر 27 محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) نخستین فرمانده لشکر 32 انصارالحسین ( علیه السلام) و فرمانده لشکر 16 قدس سپاه در دوران دفاع مقدس سردار شهید حاج حسین همدانی است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

پای پیاده؟ مگر به او می رسیدید؟

خوشبختانه فاصله مان با آن جیپ کم بود. سرپیچ جاده,حاج محمود با موتور نیم چرخی زد و راه جیپ را سد کرد. از وجنات راننده و خدمه موشک تاو معلوم بود هر دو ترسیده اند. تا برسم محمود با نفر خدمه موشک تاو دست به یقه شد. همانطور که می دویدم, داد زدم چه کار می کنی محمود؟! وقتی رسیدم دیدم صورت حاج محمود از غضب سرخ شده , فریاد می زد: اگر ترسیدی و می خواهی بزنی به چاک خب برو, اما جیپ را کجا می بری؟!طرف هم همانطور که تقلا می کرد یقه ی خودش را از چنگ حاج محمود خلاص کند, با لحن بدی جواب داد: اصلا به تو چه؟ جیپ تحویل من است نه تو! حالا هم برو کنار باد بیاد! ... ای کاش این حرف را نزده بود.

چرا؟

آقا ناغافل حاج محمود دستش را بلند کرد و محکم کوبید زیر گوش خدمه تاو, طوری که بنده خدا از ضرب این سیلی ناگهانی تلو تلو خورد و وارفت وسط جیپ. رفتم جلو, با یک دست حاج محمود را کمی عقب زدم و به خدمه سیلی خورده گفتم:این آقا حاج محمود شهبازی جانشین فرماندهی تیپ محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. مسئولیت جیپ موشک انداز هم با ایشان است.حالا هم اگر می خواهی , بفرما; جیپ را بردار و برو.

این معرفی تلگرافی محمود شهبازی تاثیری هم داشت؟ همچین که اسم جانشین فرمانده تیپ به زبانم آمد, طرف نگاهی ناباورانه به چفیه و عینک طلقی بادگیر و موتور گل مالی شده ی آقای شهبازی انداخت. بعد هم آرام از جیپ پیاده شد.دوباره از گوشه چشم قیافه خاک آلود حاج محمود را ورانداز کرد و خواست راه بیفتد و برود که حاج محمود دنبال او دوید.

دیگر برای چه؟ جیپ را که تحویل داده بود; یعنی آقای شهبازی ول کن دعوا نبود؟

این بار حاج محمود صورت خودش را برد جلو دست او و با التماس گفت: من از اینجا برنمی گردم مگر اینکه یا شما یکی بزنی زیر گوش من یا حلالم کنی. طرف دیگر نرم شد.صورتش را به صورت حاج محمود نزدیک کرد. روی او را بوسید و برگشت طرف جیپ و با صدای بلند و لحنی مردانه به حاج محمود گفت: آن کسی را که باید بزنم تو نیستی عشقی!

(کتاب مهتاب خین / صفحه 551 و 552 )

مشخصات

مشخصات محصول
نویسنده
حسن بهزاد
انتشارات
بیست و هفت
موضوع
جنگ ایران و عراق/ همدانی/خاطرات شهید همدانی
شابک
978-600-94043-6-0
شماره کتاب شناسی ملی
3415112
تعداد صفحات
1086 صفحه
سایز
وزیری
نوع جلد
سلفون (جلد سخت)
نوع صحافی
صحافی دوخت

دیدگاه ها (0)