مادر
مادر
کد محصول (448170)
کتاب"مادر" به قلم نرجس شکوریان فرد
اطلاعات بیشتر
راست و درست زندگی کردن، قاعده های خوش بختی را در زندگی کسی دیدن،چندروزی،چندساعتی،لحظاتی،با یک عزیز بی همتا گذراندن،در خانه ی او تکیه به دیوارش دادن و چشم دنبالش داشتن،فکر و ذهن را میزبان صحبت هایش کردن،دل را در کنارش بزرگ کردن،تا بی نهایت،یک آرزوست...
این کتاب لذت این آرزو را اندکی به جان می نشاند؛اندازه ی قطره ای.مهمان خانه ی مادر عالم شدن،خوش آمد دارد.
کتاب حاضر با قلمی زیبا،روان و دلنشین به بیش از چهل داستان با حال و هوایی متفاوت از زندگی پر از احساس حضرت مادر اشاره دارد.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
دهان به دهان می چرخید وصف گریه ی رسول خدا.
_حتما جهنم وعده گاه همه ی آن هاست...فقط هفت طبقه دارد و هر طبقه با قسمت های مختلفش،جای جماعتی از آن هاست...
خدای رحمان و رحیم وعده ی قطعی داده بود،وعده ی عذاب،جهنم را وصف کرده بود.آیات لرزه انداخته بود بر جان پیامبر(صلی الله علیه و آله)و سیلاب اشک بر چهره ی ایشان،همه را بی تاب کرده بود.
کسی نمی دانست چرا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آرام نمی گرفت.
تنها یک نفر بود که از دیدنش همیشه لبخند مهمان صورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می شد؛عطر و بوی بهشت می داد؛فاطمه
فاطمه(علیها السلام) را خبر کردند.با شتاب آمد.
اما کی فاطمه (علیها السلام) تاب دیدن صورت پر از اشک بابا را داشت.مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله)زانو زد و التماس گونه آرام شدن پدر را طلب کرد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) اما به فاطمه (علیها السلام) دلیل گریه اش را با خواندن آیه ی 43و 44 سوره ی حجر داد.فاطمه(علیها السلام) تا شنید چشمه ی اشکش جوشید.هق هق گریه هایشان همراه با این کلمات تن ها را می لرزاند:
_وای به حال کسی که داخل آتش جهنم شود.
سلمان هم زانو زد و زاری کرد.
مقداد هم،ابوذر
و علی (علیه السلام) که دست بر سر نهاد و گریست و گفت:
_امان از دوری راه و کمی توشه در سفر قیامت که عده ای به سوی آتش می روند و آتش آن ها را در بر می گیرد که دیده هم نمی شوند...در طبقات آتش جابه جا می شوند
Ο
به این می گویند:دل بی تاب
شاید هم می گویند:خوف
البته ترس از این که با کارهایت،خدا را از دست بدهی،اشک آور است.جهنم عذابش،دوری از خدای مهربان است.فکرش هم تن را به لرزه می اندازد:
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
کتاب مادر/صفحه 49