سه دیدار جلد دوم
کد محصول (448936)
کتاب" سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد" جلد دوم ( در میانه ی میدان) به قلم نادر ابراهیمی
اطلاعات بیشتر
کتاب" سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد" جلد دوم ( در میانه ی میدان) بر اساس داستان زندگی امام روح الله خمینی (ره) عارف،فیلسوف،سیاستمدار،رهبر فقد انقلاب اسلامی ایران به قلم نادر ابراهیمی
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
روحالله صدای مویه خواهران خویش را، که از راه دور دور شنید، آهسته گفت: «مرا ببخشید مادر! در خانه ما انگار که باز کسی بار سفر بسته است و من باید که در رکاب او باشم... من باز میگردم...» و برخاست و به سر دوان کوچه باغ های خلوت مملو از گریه خمین را پیمود و زمین خورد و برخاست و زمین خورد و برخاست و باز دوید در رگ های کم تپش کوچهها و نفس زنان، عرق ریزان، دعا خوانان، خدا خدا کنان به خانه رسید؛ خانه یی که دیگر به راستی کلبه احزان بود بی وعده ی گلستان.
_چی شده عمو قنبر؟ چه کسی اسبش را زین کرده است؟
_ «صبور باشید آقا... صبور باشید... حاجیه بانو گرفتار شده است؛ اما هنوز بیدارند و هوشیار و چند بار شما را صدا کرده اند و ماسه سوار فرستادیم تا شما را بیابند و بنشانند و بیاورند و شما به خود آمدید بی سوار، و بشتابید که وقت تنگ است». و مشهدی قنبر پیر همچنان می گفت که روح الله بالای سر مادر نشسته و دستی را بالش کرده بود زیر سر مادر و او را کمی بلند کرده بود تا بنشاند تا آن مایع لزج در حلق نماند و مایه خفگی او نشود. و مادر، عجب نگاهی می کرد به این پسر، که با این نگاه، فریاد کنان _بی صدا _میگفت خلاف گفتم که همه فرزندانم را به یک اندازه می خواهم، که خدا نخواست که عادل باشم و محرم را بالمنصفانه قسمت کنم که تو بی آنکه بدانم چرا، عزیزتر از دیگرانی و تنها نگاه توست که به من می گوید: «آرام بخواب که خوابی طولانی و شیرین در پیش خواهید داشت و آن گاه بیداری یکپارچه شادی و لذتی که سهم مادرانی چون مادر روح الله است»
برگرفته از صفحه 218 و 219 کتاب