سفری که پرماجرا شد
کد محصول (448991)
کتاب"سفری که پرماجرا شد"
به قلم بنفشه رسولیان
اطلاعات بیشتر
کتاب «سفری که پر ماجرا شد»، داستانی جذاب و شیرین را از چند کودک در زمان پیامبر(ص) روایت میکند که در آخرین سفر حج، همراه پیامبر و مردم مدینه، شاهد ماجراهای جذاب این سفر و واقعه غدیر خم هستند.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
دست تلما را میگیرم و پا به پای هم می دویم. راستش هر وقت است بهتر ما را میگیرم، احساس میکنم باید خیلی حواسم به او باشد و مراقبش باشم. آخر، من خواهرم را خیلی دوست دارم. حنیف و شاخ طلا هم به دنبال همدیگر می روند و پشت سرش طاهر و سامر و چند بچه دیگر که من نمیشناسمشان.
بابا تمیم و الاغش هم به دنبال هم می دوند. سایه درخت و چشمه ای با آب زلال در وسط بیابان، مثل معجزه است. حنیف اول مشتش را پر از آب می کند و جلوی دهان شاخ طلا میگیرد. من و تلما هم آب میخوریم. وای چقدر شیرین و زلال است. بابا تمیم کاسه چوبی اش را از خورجین الاغش در میآورد و به مرغش آب میدهد بعد هم به الاغش. سرم را برمی گردانم و رسول خدا را می بینم که زیر درختی نمازمیخواند.
برگرفته از صفحه 87 و 88 کتاب