آقا معلم

در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:

همین که چشم بچه ها به عمو مرتضی افتاد بازی شان را تعطیل کردند و به سمت او دویدند.با همه ی بچه ها سلام و علیک کرد و گفت:«به اینجا که می آمدم در راه تسبیحم را گم کردم.هر کس آن را پیدا کند دو تومان جایزه به او می دهم.»بچه ها برای پیدا کردن تسبیح دست به کار شدند و با دقت شروع به جست و جوی مسیر کردند.

رقابت پر شوری بود و هرکس تلاش می کرد تسبیح را پیدا کند.چند دقیقه بعد برادرزاده ی استاد تسبیح را پیدا کرد و دوان دوان خودش را عمو رساند.دو دستی تسبیح را بالا آورد و با هیجان گفت:«عمو،خودم پیدایش کردم.»تسبیح را داد و با خوشحالی دو تومانی را گرفت.همین که خواست برود عمو صدایش زد و گفت :«با این دو تومان چه چیزی می خری؟» پسرک بدون معطلی پاسخ داد:«خوراکی»استاد دستی به سرش کشید وگفت:«اگر یک کتاب خوب به تو معرفی کنم،حاضری به جای خوراکی آن را بخری؟» کتابی را معرفی کرد.قیمتش شش ریال از دو تومان گران تر بود.شش ریال را هم خودش داد و کتاب را برای برادرزاده اش خرید.

برخی سرگرمی ها فقط وقت انسان را تلف می کنند و هیچ فایده ای برای او ندارد.برخی فعالیت ها مثل ورزش هم انسان را سرگرم می کنند و هم باعث قوی شد بدن او می شوند.برخی کارها علاوه بر اینکه وقت های بیکاری ما را پر می کنند،دانش و فهم را بیشتر و بیشتر می کنند.کتاب خواندن باعث می شود روز به روز دانش ما بیشتر شود و بتوانیم بهتر از عمرمان استفاده کنیم.

برگرفته از صفحه 26 کتاب