سبد خرید شما خالی است

خانه ای با عطر ریحان

کد محصول (490497)

(3)

کتاب "خانه ای با عطر ریحان" روایتی داستانی از زندگی شهید مدافع حرم؛محمدهادی ذوالفقاری

زمان باقی مانده
85,000 تومان
76,500 تومان

اطلاعات بیشتر

محمدهادی شب شهادت امام هادی عله السلام به دنیا آمد و در زندگی اش شیفته ی شهید ابراهیم هادی شد.از فعالیت در کف بازار تهران و فلال فروشی تا مهاجرت به حوزه ی علمیه نجف و حضور در جبهه های جنگ علیه داعش کنار حشدالشعبی،در 26 سال فراز و نشیب زندگی اش رقم خورد.طبق وصیتش در وادی السلام نجف و نزدیک مولایش امیرالمومنان علیه السلام به خاک سپرده شد.در کنار مزار یاد بود شهید ابراهیم هادی در بهشت زهرا سلام الله علیها نیز یادبودش را ساخته اند.

آنچه در «خانه ای با عطر ریحان» می خوانید روایتی داستانی از فراز و نشیب زندگی شهید «محمدهادی ذوالفقاری» است که «الناز نجفی» آن را به نیت عشق و ارادت محمدهادی به امام دهم علیه السلام گردآورده است.

در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:

خسته بودم و از شدت بی خوابی سرم گیج میرفت؛ اما نشستن را به زمان دیگر موکول کردم. دوربین عکاسی همیشه و همه جا همراهم بود. در اطراف چرخی زدم و چند تا عکس گرفتم. به طبقه دوم ساختمان که دیگر چیزی از آن نمانده بود، رفتم تا با اشرافی بیشتر عکس های بهتری بگیرم. از آن بالا چشمم به یک بولدوزر افتاد که از بیرون روستا وارد شد و مستقیم به سمت ما و خانه آمد. بلدوزر با ورق های آهنی پوشیده شده و حالت ضد گلوله پیدا کرده بود. به نظرم برای عکس گرفتن می توانست سوژه خوبی باشد!
نیروهای خودی در همان نزدیکی حالت تدافعی داشتند. با اطمینان از اینکه بلدوزر جزو نیروهای خودی است، به عکس انداختن ادامه دادم. بلدوزر، سرعتش را زیادتر کرد و با وارد شدن به محوطه خانه...
کسی صدایم زد و گفت : «هادی بیا!»
سرم را برگرداندم تا صاحب صدا را ببینم‌؛ صدایی بود شبیه همه آوا هایی که در زندگی ام از شخص های مختلف شنیده بودم و بی شباهت به صدای یک نفر!
صدا انعکاس پیدا کرد و از هر انعکاس صدای کسی از دل زمان شنیده شد! شده بود شبیه صدای مادرم، وقتی برای بیدار شدن و رفتن به مدرسه صدایم می زد! مثل صدای دوستان قدیمی، شبیه صدای ابراهیم وقتی به خوابم آمد و با من حرف زد! مثل صدای سید علی وقتی با سوز در عزای امام حسین علیه السلام می خواند! همه صداها تبدیل به یک صدای مشترک شد و گفت: «خوش اومدی هادی!»
جلوی چشمانم را سیاهی گرفت! با از بین رفتن همه صداها، ناگهان از دل سیاهی، نوری غلیظ و طلایی رنگ بیرون ریخت و چشمانم را روشن کرد!
برگرفته از صفحه 246 الی 247 کتاب

مشخصات

مشخصات محصول
شابک
978-622-9513-43-9
شناسه ملی
6088691
تعداد صفحات
268 صفحه
موضوع
داستان های فارسی-سرگذشتنامه-شهدا-مدافعان حرم
نویسنده
الناز نجفی
انتشارات
خط مقدم
سایز
رقعی
نوع صحافی
صحافی با چسب گرم

دیدگاه ها (0)