فقط برای خدا
کد محصول (492451)
کتاب "فقط برای خدا" خاطرات شهید مدافع حرم سعید سامانلو
به کوشش سیده هدی بتول موسوی
اطلاعات بیشتر
سعید دیماه سال 1360 در شهر قم متولد شد. از همان کودکی او را در کلاسهای قرآن ثبتنام کردند و او با علاقه و پشتکار قرآن و تفسیر را فرا گرفت. بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان در دانشگاه دلیجان رشتۀ حسابداری پذیرفته شد و با خانوادۀ مذهبی و ساداتی وصلت نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای علی و محمدحسین شد. وی همچنین اهل مطالعه و کسب بینش بود، روحیۀ ایثار و استقامت او شگفتانگیز بود. در دانشگاه امام حسین تهران، بهعنوان افسر پذیرفته شده و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. رشادتهای او در شمالغرب در برخورد با گروهکهای مزدور، فعالیتهای او در خاموش کردن شورشهای داخلی و رشادتهایش در سوریه و آزادسازی دو شهر شیعهنشین (نبل و الزهرا) تحسین برانگیز است. سرانجام در بهمن1394 در منطقۀ نبل الزهرای سوریه به فیض شهادت نایل شد.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
من نمیخواهم بهتر از بقیه باشم
راوی :شیرمحمدی، دوست و هم کلاس
در دوره دانشجویی با هم بودیم. من سعید را میدیدم و مجذوبش میشدم. دقت که میکردم انگار همه این حس را داشتند. البته بعضیها هم لجشان در میآمد؛ اما سعید هم باهوش بود، هم خوب عمل میکرد. هم اهل سوال و پرسش بود و خستگی نداشت. آنقدر که استاد ها می ماندند برای جواب دادن به این پسر. هم منظم بود و هم مؤدب بود آن هم شدید. خلاصه همه جور دوست داشتنی بود. من یک روز به شوخی سعید را کشیدم کنار و گفتم: «سعید بسه دیگه. چرا آنقدر خودت رو تو دل این و آن جا می کنی؟!»
زدم روی شانه سعید و با لحن شوخی گفتم:« اصلا تو بهتر از همه !تو بهتر از عالم و آدم! توی بهتر از همه ماها! خوبه؟»
کمی فکر کرد. به یک جا زل زده بود. بعدش گفت : «اما من اصلا نمیخوام بگم بهتر از شماهام! چرا اینطوری فکر کردی؟! من فقط دوست دارم بتونم بهتر از خودم بشم، بهتر از دیروزم.»
عجب حرفی زد! تواضع در درون این همه خوبی بیشتر موج میزد. دقت بیشتر که کردم، دیدم هوش و توانایی جسمی و... نیست که آنقدر این پسر را درون دل ها جا می کند؛ این تواضع و ایمانش بود که عجیب جذب میکرد!
برگرفته از صفحه 170 کتاب