بدون ریش و سبیل مرد شدم
کد محصول (492562)
کتاب" بدون ریش و سبیل مرد شدم" به قلم مهین سمواتی
اطلاعات بیشتر
کتاب"بدون ریش و سبیل مرد شدم"وایت جذابی از مبارزات قبل از انقلاب است. داستان این کتاب در مورد پسر نوجوانی است که به صورت اتفاقی وارد مبارزات انقلابی میشود. او بعد از اولین ماموریتش که آن را با موفقیت به پایان میرساند، تبدیل به یک عضو فعال و شجاع انقلابی میشود. این اثر به قلم مهین سمواتی برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
وقت شام خوردن، بابا ذوق زده میان آه و ناله ها و سر تکان دادن های مامان برایمان تعریف کرد که اعلامیه ها را کجاها پخش کرده و مثل قهرمان فیلم ها موفق شده بود گیر پلیس ها نیفتد. بعد هم دستی به سبیل های چربش کشید و تکیه به رختخواب داد و رادیو را گذاشت روی پاهایش و پیچش را چرخاند، روی موج خارجی که همیشه سخت تنظیم میشد. رادیویی درب و داغانی که معلوم نبود چه کسی به جای گرفتن یک بسته نمک از شرش خلاص شده بود. باران خودش را به پلاستیک های پنجره می زد. لا به لای خِر خِر رادیو مردی با هیجان مردم را به مبارزه با شاه دعوت می کرد. باران از زیر پلاستیک راه افتاده بود توی طاقچه. ندا با کف دست شلپ شلپ میکوبید رویش. حق با مامان بود،شیشه از پلاستیک بهتر بود. وقتی مامان رفت تو اتاق پشتی، خواستم ماجرای کاغذها را به بابا بگویم؛ اما دهانم باز نمیشد. رختخوابم را پهن کردم و خوابیدم؛ اما نه مثل هرشب که سرم به بالش نرسیده، خوابم میبرد. هی توی جایم غلط می زدم. باران بند آمده بود و نور چراغ کوچه، به زور از پشت پلاستیکها خودش را رسانده بود توی اتاق. با ترس و لرز میان کپ کپ قلبم از رختخواب در آمدم و یکی از اعلامیه ها را برداشتم و چشمانم را گشاد کردم و خواندم...
برگرفته از صفحه 24 کتاب