اطلاعات بیشتر
آبنات هل دار نوشته مهرداد صدقی داستان طنز گونه ای است که زندگی محسن پسر بچه ی بجنوردی را روایت می کند.محسن پسر کوچک یک خانواده پنج نفره است که همراه بی بی خود در بجنورد زندگی می کنند.محمد برادر بزرگتر محسن راهی جبهه می شود و محسن پسر شیطون و بی مسئولیت خانواده سعی می کند در نبود برادر کمک دست خانواده باشد اما...
نویسنده در این کتاب از لهجه ی شیرین بجنوردی اسفاده کرده است و تمامی ماجرا ها و اسامی به جز نام های خاص ذکر شده در گیومه ساختگی اند و هرگونه مشابهت اتفاقی و تصادفی ست.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
برای اولین بار،قبل از امتحان دیکته،حسابی تمرین کردم.به هر حال کسی که می خواهد بچه ی خوبی شود باید سعی کند در همه ی زمینه ها الگو باشد؛مثل داداش محمد.
امتحان دیکته که شروع شد،من و حمید روی میز ماندیم و سعید رفت پایین که روی نیمکت بنویسد.همیشه موقع دیکته ها باید همین کار را می کردیم تا کسی از روی دست دیگری نگاه نکند.
تند تند نوشتم و اصلا به ورقه ی فرهاد،که در میز بعدی نشسته بود،نگاه نکردم.من و حمید و بقیه بچه تنبل ها کنار هم بودیم و بچه زرنگ ها در نیمکت های بعدی.بدون اینکه به ورقه ی کسی نگاه کنم،دیکته را نوشتم.خدایا چقدر خرخوان بودن کار خوبی است!چون باعث می شود آدم نیازمند کسی نباشد.
حمید وقتی دید ظاهرا اتفاق افتاده که من سرم روی ورقه ام است و به راحتی دارم می نویسم،سعی کرد نیم نگاهی به ورقه ام بیندازد.احساس کردم شاید کمک کردن به حمیدی که همیشه خدا نمره هایش پایین است ثواب داشته باشد.بنابراین برگه ام را به او نشان دادم.البته خواستم به چند نفر نیازمند دیگر هم کمک کنم؛اما چون هیچ یک به من اعتماد نداشتند،به دیکته ام اعتبار نکردند.
