افعی کشی
افعی کشی
کد محصول (447317)
کتاب"افعی کشی"ب
ه قلم مهدی کرد فیروزجایی
اطلاعات بیشتر
رمان"افعی کشی" به قلم مهدی کردفیروزجایی به موضوعاتی از قبیل خطرات ماهواره،تجاوز به نوامیس مردم و اعتماد کاذب مردم، به رمال ها و فالگیرها می پردازد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
فرشید بعد از هر پکی که به سیگار می زند،مقداری از دودش را از بینی،و بقیه را از دهان بیرون می دهد.زیرنور لامپی مه بالکن و حیاط را روشن کرده است،مسیر دروازه تا پله ها را می آید و می رود.از قدم زدن که خسته می شود،روی برآمدگی لبه ی حوض می نشیند.آتش سیگاری که به لب دارد به فیلتر نزدیک می شود.آخرین سیگار را هم از بسته بیرون می آورد و با ته سیگار قبلی روشن می کند.بسته ی خالی را مچاله می کند و به طرف دیوار روبه رویش پرت می کنند.رو به بالکن می کند و داد می زند:سمانه،ساعت چنده سمانه؟
سمانه روی بالکن می آید:با من بودی بابا؟
فرشید می گوید:ساعد چنده؟ساعت؟
سمانه وقتی ته سیگارهایی را گه فرشید در حیاط انداخته می بیند،می گوید:بابا یه کم به فکر سلامتی خودت باش.
فرشید نفس عمیق می کشد و می گوید:ای بابا!
سمانه به اتاق می رود و بر می گردد:ده دقیقه مونده به دوازده.مگه گوشیت ساعت نداره بابا؟
فرشید چیزی نمی گوید.شلوارش را بالا می کشد و می رود کنار حوض می ایستد،و آخرین سیگارش را هم می کشد.ته سیگار را داخل حوض می اندازد و سمت پله ها می رود.یواش یواش از پله ها بالا می رود و وارد هال که می شود،دو دقیقه مانده است به دوازده.در اتاق کنار آشپزخانه را باز می کند.دم در می ایستد و به عقربه های ساعتی که به دیوار هال آویزان است خیره می شود.بالاخره عقربه ی کوچک و بزرگ هم زمان روی عدد دوازده می روند.فرشید تند به سمت تاقچه ای می رود که قرآن رویش است.قرآن را بر می دارد و بازش می کند.صفحه ی اول سوره ی جن را می آورد.کاغذی که نشانه هایش را پیربابا داده بود و در وسط صفحه است.بالای کاغذ نوشته شده است»دستور تفسیرو طلسم شکنی کتاب کهنه گنج.
کاغذ را بر می دارد؛می بوسد و تا می کند می گذارد توی جیبش.به یاد حرف های زن فالگیر می افتد که می گفت این روزها خوش بختی به تو رو می کند.با خودش حرف می زند؛گنج رو که که گرفتم،اول از همه پول این طلب کارهای بی رحم را می دم که مثل زالو به جانم افتاده اند و سود روی سود می گیرند؛کرامتی،گاوکش و گشادپوش جوادی مرموز.دوا و درمان هم باید بکنم.دماغم رو عمل کنم و لیموسکشن هم انجام می دم.دیگه می شم باب دل فریده.دست می زند به پهلوهاش؛از بین بردن این دمبه های لعنتی اصلی ترین خواسته ی فریده است.این ها را که بریزم دیگه نیاز نیست هر دقیقه شلوارم رو بالا بکشم.دیگه فریده گیر نمیده که موقع رقصیدن زشت می شی و شلوارت می افته پایین.ایشالا با این دو عمل بیست سال جوونتر می شم.اونوقته که فریده رو دیگه می آرم خونه.
(کتاب افعی کشی/صفحه 74)