قصه مدینه
کد محصول (447133)
کتاب "قصه مدینه"
به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی نظری منفرد
اطلاعات بیشتر
سر فصل های مهم این کتاب شامل:
پیشگفتار:رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و بروز اختلاف
فصل اول:مشروعیت خلافت
فصل دوم:علی علیه السلام شایسته ترین رهبر
فصل سوم:فاطمه علیها السلام
فصل چهارم:وقایع دوران ابوبکر
فصل پنجم:وقایع دوران عمر
فصل ششم:وقایع دوران عثمان
دربخشی از این کتاب می خوانیم:
جابر از حضرت امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود:هنگامی که علی علیه السلام با فاطمه سلام الله ازدواج نمود خانه را با مقداری ماسه مسطح کرد و آن را با پوست گوسفندی فرش کرد،پشتی آنها از لیف خرما بود.اوهمچنین چوبی را نصف کرده بود که مشک را بر آن می نهادند و آن را با عبایی پوشانده بودند.از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را به خانه ی علی علیه السلام فرستاد در حالی که پرده ی خانه،عبایی بود؛و فرش آن،پوست گوسفند؛و بالشت هایی از پوست که داخل آنها از لیف خرما بود.
(برگرفته از صفحه 166)
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اما دخترم فاطمه او سیده زنان عالم از اولین و آخرین است،او پاره ی تن و نور چشم و میوه ی دل و روح من در بدنم می باشد و او حوراء انسیه است،هنگامی که در محرابش در برابر پروردگار جل جلاله می ایستد نور او برای ملائکه همانند نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد و خداوند عزوجل به ملائکه می فرماید:ای ملائکه ی من!به کنیزم سیده ی کنیزانم که برابرم ایستاده نظر کنید که چگونه از ترس من می لرزد و با دلش به عبادت من روی آورده،شما را گواه می گیرم که شیعیان او را از آتش ایمن گردانیدم.از حسن بن علی علیه السلام نقل شده است که فرمود:شب جمعه مادرم فاطمه علیها السلام را دیدمهمچنان در حال نماز در محراب بود و رکوع و سجود می نمود تا شپیده دمید و شنیدم که برای مومان و مومنات بسیار دعا می کرد و نام آنها را ذکر می نمود و برای خود کمتر دعا می کرد،به او گفتم:ای مادر!چرا برای خود دعا نمی کنی آنطور که برای دیگران دعا نمودی؟فرمود:ای فرزندم!اول همسایه سپس خانه. و روایت شده است که:آن حضرت برخی از اوقات مشغول نماز و عبادت بود و فرزندش در آن هنگام گریه می کرد و دیده می شد که گهواره حرکت می کند و ملکی آن را حرکت می داد.و از حسن بصری نقل شده است که او گفت:در میان این امت کسی از فاطمه علیها السلام عابدتر نبود،او روی پاهای خود ایستاد تا پاهای او ورم کرد.
(برگرفته از صفحه195)
عایشه گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:وقتی که روز قیامت فرا رسد منادی دا دهد:ای گروه خلایق!سرهای خود را به زیر افکنید تا فاطمه علیها السلام عبور نماید.در روایت دیگری آمده است:چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر محمد عبور کند.
جابربن عبدالله از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:فاطمه علیها السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت:ای پدر!در روز قیامت شما را کجا ملاقات کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله:نزد در بهشت و با من لوای حمد خواهد بود و امتم را نزد پروردگارم شفاعت کنم.فاطمه علیها السلام گفت:ای پدر!اگر آنجا شما را ملاقات نکردم چطور؟فرمود:مرا در کنار حوض ملاقات خواهی کرد در حالی که امت خود را سقایت کنم.
فاطمه علیها السلام گفت:اگر آنجا نبودید چه کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:مرا بر صراط ملاقات کن که من ایستاده و می گویم:پروردگارا!امت مرا سلامت بدار.
فاطمه علیها السلام گفت:اگر آنجا شما را ملاقات نکردم چطور؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:مرا در کنار میزان ملاقات کن در حالی که می گویم:پروردگارا!امت مرا سلامت بدار.
فاطمه علیها السلام فرمود:اگر آنجا نبودید؟
فرمود:مرا در کنار جهتم ملاقات کن در حالی که من شراره و زبانه ی آتش را از امت خود بر می گردانم.
پس فاطمه علیها السلام که درود خدا بر او و پدرش و شوهر و فرزندانش باد شاد گردید.
(برگرفته از صفحه292)