اطلاعات بیشتر
این کتاب جلد سوم از مجموعه هفت جلدی کتاب های سرنوشت انسان است. کتاب برزخ به سرنوشت های عبرت انگیز اموات در عالم برزخ و در پاره ای موارد به مکاشفاتی از عالمان وارسته ای می پردازد که در حال بیداری احوال برزخی اموات را مشاهده نموده اند. در جامع الاخبار از حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند:« هدیه بفرستید برای مردگان خود» ; عرض شد هدیه مردگان چیست؟ فرمودند:« صدقه و دعا » و فرمودند: « ارواح مومنین هر جمعه به آسمان دنیا می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین و گریان مقابل خانه های خود فریاد می زنند: ای اهل من و ای پدر و مادر و خویشان من خدا شما را رحمت کند, با ما مهربانی کنید بر ما با آنچه در دست ما بود ( اموالمان) و اینک عذاب و حساب آن برای ماست و نفعش برای غیرماست. و هریک صدا می کنند خویشان خود را که مهربانی کنید بر ما با صدقه دادن درهمی یا قرص نانی یا جامه ای; که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت.»پس ایشان گریستند و اصحاب نیز گریستند...
این کتاب در 4 فصل تنظیم شده است
فصل اول عالم برزخ
فصل دوم خصوصیات عالم برزخ
فصل سوم تجسم اعمال در برزخ
فصل چهارم داستان هایی آموزنده از برزخ
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
عذاب برزخی تجاوزکننده به ناموس مردم
حضرت عیسی علیه السلام از قبرستانی گذر می کرد. قبری را دید که آتش از آن شعله ور می شد. حضرت دو رکعت نماز به جا آورد و عصایش را بر قبر زد. گور شکافته شد و شخصی را در میان آتش دید. حضرت گفت: ای مرد چه کرده ای که به این عذاب سخت گرفتار شده ای؟
آن مرد گفت: یا روح الله! من مردی بودم که به ناموس مردم تجاوز می کردم چون وفات کردم و مرا دفن کردند, از حضرت حق خطاب رسید که وی را بسوزانید از آن روز تاکنون مرا می سوزانند. حضرت نگاهی کرد. ماری سیاه و عظیم الجثه در گور وی دید. پرسید: که با این مسکین چه می کنی؟ آن مار گفت: تا وی را دفن کردند از وی غایب نبوده ام همراه با زهری که اگر قطره ای از آن به رود نیل و فرات بریزد تمام آب آنها, زهری کشنده خواهد شد. شخص معذب گفت: یا روح الله! از حق تعالی درخواست کن تا بر من رحم نماید. حضرت نیز از خداوند طلب رحمت نمود. خطاب رسید که هرکس به دنبال زنان مردم رود ما او را عذابی کنیم که کسی دیگر را چنین عذابی نکرده باشیم. اما چون تو از ما درخواست رحمت کردی, ما او را به تو بخشیدیم.
عیسی علیه السلام به آن مرد گفت: می خواهی (زنده شده و با من باشی؟ مرد گفت: یا روح الله عاقبت چه چیز است. حضرت فرمود: عاقبت مرگ است. مرد گفت: نمی خواهم, زیرا صد سال است که مرده ام اما هنوز تلخی جان کندن در کام من است.
(کتاب عالم برزخ / صفحه 82 و 83 )
