سیاحت غرب
سیاحت غرب
کد محصول (448383)
کتاب « سیاحت غرب » به قلم محمد حسن نجفی قوچانی
اطلاعات بیشتر
درود بی پایان بر پیغمبر اسلام و اولاد او باد که پزشکان تن و روان مردمانند ... اما بعد ، این بنده خدا می گوید : پیش از این ، یعنی در سال 1307 ه ش ، سرگذشت خود را از آغاز آموختن تا به انجام نوشتم و نام آن نامه را « سیاحت شرق » نهادم . در این هنگام که سال 1312 ه ش است ، سرگذشت برزخی خود را می نویسم و نام این نامه را « سیاحت غرب » می نهم تا یادگاری از من و پندی برای ملت اسلام باشد . روشن است که بدن خاکی و مادی جهان طبیعت ، حجابی است ضخیم و پرده ای است سخت بر روی دیده انسان از جهان دیگر و انسان به وسیله مردن و بیرون شدن از این جهان مادی و برطرف شدن این پرده ، می بیند و می رسد به چیز هایی که پیش از این نمی دید و نمی رسید.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم :
... و من مردم . ناگهان دیدم ایستاده ام و آن بیماری که داشتم ، ندارم و تندرستم . خویشاوندان من در اطراف جنازه برای من گریه می کنند و در من از گریه آن ها آشوب است . به آن ها می گویم : « من نمرده ام ، حتی بیماریم رفع شده است .»
هیچ کس به حرف من گوش نمی کرد . گویا من را نمی بینند و صدای من را هم نمی شنوند . ....