نجم الدین
کد محصول (490493)
کتاب "نجم الدین" نیم نگاهی به زندگی نامه ی حضرت آیت الله حسن حسن زاده آملی
اطلاعات بیشتر
روزی از روزهای زمستان که برف سنگین و سهمگین تماشایی آن، کوی و برزن را هموار کرده بود که گویی شاعر در وصف باریدن آن برف گفته: در لحاف فلک افتاده شکاف پنبه میبارد ازین کهنه لحاف
برای حضور در مجلس درس حضرت استاد شعرانی، دو دل بودم، هم به لحاظ مراعات حال استاد و منزل آن جناب، و هم به لحاظ کسوت و وضع طلبگی خودم که کوس «عاشقان کوی تو، الفقر فخری» میزدم، بلاخره روی شوق فطری و ذوق جبلی به راه افتادم و برههای از زمان بر در سرایش مکث کردم و با انفعال، حلقه بر در زدم. چون به حضورش مشرف شدم، عذرخواهی کردم که در چنین سرمای سوزان مزاحم شدم. فرمودند: از مدرسه تا بدینجا آمده ای، آیا گدایان روزهای پیش که در کنار خیابانها و کوچهها مینشستند و گدایی می کردند، امروز را تعطیل کردند؟ عرض کردم: بازار کسب و کار آنان در چنین روزهایی سرد، گرم است. فرمود: گداها دست از کارشان نکشیدند، ما چرا تعطیل کنیم و گدایی نکنیم.
برگرفته از صفحه 62 و 63 کتاب