شاگردپروری تربیت شاگردان در سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام
علم از منظر الهی - دفتر پنجم
کد محصول (514975)
کتاب "شاگردپروری: تربیت شاگردان در سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام"
علم از منظر الهی - دفتر پنجم
به قلم محمدرضا عابدینی
اطلاعات بیشتر
فهرست این کتاب شامل 2 بخش به شرح زیر می باشد.
بخش اول با عنوان مبانی و اصول شاگرد پروری از منظر الهی از 4 فصل تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از:
- شاگردپروری؛ توسعه من انسان
- شاگردپروری؛ عامل بقای انسان
- تمسک به مقام ولایت
- اصول شاگردپروری از منظر دینی
بخش دوم با عنوان شاگردپروری در سیره ی تربیتی اهل بیت علیهم السلام از 5 فصل تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از:
- توجه به روش های صحیح جذب شاگردان
- جذب هدف مند افراد در نظام شاگردپروری
- سطح بندی شاگردان در نظام سلسله مراتبی
- تربیت شاگردان در عرصه عملی
- ارتباطات حبی در نظام شاگردپروری
در بخشی از کتاب می خوانیم:
توسعه ی من از طریق شاگردپروری
در حقیقت،نظام شاگردپروری توسعه ی من انسان در نسبت با شاگردان و فرزندان علمی انسان است. در این نگاه، من انسان در مرتبه ی خانواده و اقوام نیز محدود نمی ماندو شاگردان را نیز در بر می گیرد؛ یعنی شاگردان به عنوان من حقیقی استاد و وجود گسترده ی او تلقی می شوند که غیر از خود او نیستند و در نسبت با استاد خود تعریف می شوند.
توسعه ی من استاد و معلم یعنی این که شاگرد قوای وجودی او به حساب می آیند و عمل و فعل شاگرد، عمل و فعل استاد به حساب می آید، و هر آنچه از کمالات استاد به شاگرد رسیده و در وجود شاگرد بسط یافته است، از آثار وجودی استاد تلقی می شود؛ یعنی وجود استاد به وسعت همه ی شاگردان و امتداد وجودی همین شاگردان، که ممکن است در لایه های دیگر یا حتی نسل های بعدی اثر گذار باشد، توسعه یافته است.
شاگرد رسیده و در وجود شاگرد بسط یافته است از آثار وجودی استاد تلقی می شود؛ یعنی وجود استاد به وسعت همه شاگردان و امتداد وجودی همین شاگردان، که ممکن است در لایه های دیگر یا حتی نسلهای بعدی اثر گذار باشد، توسعه یافته است.
اگر بخواهیم ثمره و اثری را که اساتید و مربیان با شاگردپروری میتوانند داشته باشند، در نسبت با کسانی که از این توفیق و ظرفیت محرومند مقایسه کنیم از این تمثیل هندسی استفاده میکنیم؛ اگر نقطه ای را تصور و آن را روی کاغذ ترسیم کنید، شکل حاصل یک خط است؛ یعنی حرکت فردی مانند امتداد یک نقطه ترسیم خط میکند نه بیشتر اما اگر خط را روی کاغذ حرکت دهیم سطح به وجود می آید که مقدار بیشتری را نسبت به یک خط پر کرده است و وجود گسترده تری دارد. و حال اگر سطح را حرکت دهیم حجم تولید میشود که نسبت به موارد قبل دامنه نمود بالاتری داشته و وجود گسترده تری نسبت به خط و سطح خواهد داشت. حرکت جمعی از طریق نظام شاگردپروری از مصادیق حرکت سطح گونه است که اثر و عظمت آن با حرکت فردی و نقطه ای قابل مقایسه نیست؛ یعنی استاد دیگر در حدود فردی خود باقی نمی ماند و اثر و فعل او به وسعت شاگردان توسعه می یابد و عظیم میشود.
در روایتی از امام صادق آمده است:
«مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًى فَلَهُ مِثْلُ أَجْرٍ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا يُنْقَصُ أُولَئِكَ مِنْ أُجُورِهِمْ
شَيْئًا وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ أَوْزَارِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا يُنْقَصُ أُولَئِكَ
مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْئًا»
کسی که باب هدایتی را تعلیم دهد و متعلم او به آن عمل کند و هدایت شود، اجر و ثواب عمل آن شخص متعلم برای آن معلم نیز هست؛ بدون این که چیزی از اجر و ثواب آن متعلم عامل کاسته شود و اگر شخص باب گمراهی را به کسی آموخت وزر و وبال آن برای آن آموزنده نیز هست بدون آن که چیزی از وزر و وبال و عقاب شخص عامل کم شود.
روشن است که اجر و ثواب یا وزر و عقاب اعمال امر قراردادی و اعتباری نیست که مثل اعتبارات دنیایی برای کسی مکتوب شود بلکه حقیقت خود عمل است که در آخرت برای انسان ظهور میکند لذا قرآن کریم می فرماید: فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرَا يَرَه . آنچه در آخرت از ثواب و عقاب هست، حقیقت خود عمل انسان است که در آنجا به واسطه بالا رفتن مرتبه ادراک، باطن و حقیقت آن را می یابد؛ یعنی باطن و ملکوت همین عمل است که در آخرت ظهور میکند و شخص عمل خود را که از شئون وجودی اوست مییابد. فلذا جزای عمل، خود عمل انسان و حقیقت ملکوتي عمل انسان است که اگر حسنه باشد، موجب سعه وجودی انسان و توسعه او میشود و اگر سیئه باشد، باعث ضیق وجودی و کوچک شدن انسان می شود. لذا خدای متعال می فرماید: سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارُ عِنْدَ اللَّهِ ؛ کسانی که در مقابل عظمت خدای متعال مرتکب جرم و معصیت شده اند به زودی نتیجه عمل خود را که حقارت و کوچکی است می یابند.
عالم و استادی که در این دنیا فرصت را از دست نداده و با شاگردپروری وجودش را توسعه بخشیده و به تبع آن عمل بالاتری را برای خود مهیا کرده است، در روز قیامت ثمره تلاشش را حاضر مییابد و به میزان اثرگذاری اش، ارتقای درجه پیدا می کند؛ چرا که همه اینها از ثمرات وجود خود اوست و خارج از ذات او حساب نمی شود.
در روایت دیگری از امام صادق آمده است: «مَنْ عَلَمَ خَيْرًا فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ کسی که به دیگری خیری را تعلیم دهد مثل همان ثواب عمل خیر متعلم برای آن عالم معلم نیز هست. در ادامه همین روایت، راوی از امام می پرسد: «فَإِنْ عَلْمَهُ غَيْه يَجْرِي ذَلِكَ لَهُ؟» که این سؤال دو معنای محتمل دارد؛ معنای اول این که اگر آن شخص عالم، همان علم را به دیگری یاد داد آیا باز هم همان ثواب برای عالم هست؟ و دوم این که اگر آن متعلم به دیگری یاد داد، آیا ثواب عمل متعلم دوم که شاگرد منظم اول بود برای آن معلم اولی نیز هست یا خیر؟ حضرت در پاسخ میفرماید: «ان
عَلَمَهُ النَّاسَ كُلَهُمْ جَرَى لَهُ»؛ یعنی اگر به همه مردم هم بیاموزد، ثواب و اجر همه آنان برای اوست پاسخ نیز دو معنای محتمل پیدا میکند و البته هر دو معنا صحیح است؛ معنای اول این که اگر معلم علم را به افراد کثیری و به همه مردم بیاموزد در این صورت عمل همه آنها به این علم عمل او نیز به حساب می آید، بدون این که از اجر عمل خود آنها چیزی کم شود معنای دوم این که اگر شاگردان و متعلمانش شاگردانی تربیت کنند و آنها نیز شاگردان دیگری و همین طور این سلسله ادامه بیابد و نسلهای متعددی از شاگردان تربیت شوند که همه از علم آن معلم اول بهره برده اند. عمل همه آنها در عین این که عمل خودشان است، عمل معلمین آنها تا
اولین معلم و عالم نیز محسوب میشود.
در ادامه راوی فهم خود را دقیق تر میکند و میپرسد: «فَإِنْ مَاتَ؟» اگر آن عالم از دنیا رفت و این تعلیم همین طور نسل به نسل منتقل شد آیا اجر همه اعمال آیندگان پس از خود او برای او هست؟ حضرت پاسخ میدهند: «وَ إِن مَاتَ؛ حتی اگر او از دنیا رفته باشد. با مرگ بدن حقیقت وجودی انسان از بین نمیرود و حقیقت علم و عمل انسان که مجرد است همراه اوست و حتی باید بگوییم که او بعد از وفات حقیقت و نتیجه تعلیم خود را واضح تر و واقعی تر نیز مییابد و چه بسا حسرت این را داشته باشد که ای کاش از این فرصت و استعداد بی نظیر وجودی استفاده بالاتری میبرده است. بنابراین این عمل وسیع و دامنه دار عمل جاری اوست و از جمله اعمالی است که باقیات الصالحات انسان محسوب میشود و إلى يوم القيامه» امتداد دارد. انسان با تعلیم دیگران در واقع وجود و دامنه عملش را توسعه میدهد و از زمان فراتر رفته و وجودی فرازمانی میشود و با این توسعه من به کمالات بالاتری میرسد.
اگر باور این امر در ما ایجاد شود که «إلى يوم القيامة» هر عمل و حسنه ای از شاگرد و شاگردان او سر بزند اجر آن برای استاد و م و مربی نیز هست نگاه ما به این نعمت و ظرفیت متفاوت میشود خود انسان به تنهایی محدودیتهای زیادی از جمله زمان ...
برگرفته از صفحی 34 الی 37 کتاب