اندیشه تمدن ساز (جلد اول و دوم)
کد محصول (569700)
کتاب "اندیشه تمدن ساز" مجموعه دو جلدی
ایمان و توحید ؛ نبوت و ولایت
با اقتباس از اندیشه های رهبر معظم انقلاب
اطلاعات بیشتر
کتاب "اندیشه تمدن ساز" از سه مزیت، نوآوری، جذابیت و کاربردی بودن برخوردار است. فراز به فراز کتاب مارا به زندگی مسئولانه و متعهدانه تشویق می کند و برای ساخت جامعه آرمانی به تلاش و تکاپو وا می دارد، تا بدانیم که تمدن نوین و پرشتاب کنونی را باید با گام هایی سرشار از امید و بالندگی،پیمود.
در بخشی از جلد اول این کتاب می خوانیم:
- شیعه بدون تعهد
اگر فقط ایمان قلبی و باور ذهنی کافی بود عمرو عاص باید اول شیعه عالم باشد. عمرو عاص کسی است که ماجرای غدیرخم را به چشم دیده و در وصف امام على علیه السلام شعر سروده بود و در دم مرگ نیز اظهار ندامت و پشیمانی کرده و گفته بود: «دینم را به دنیای معاویه فروختم و با آنکه می دانستم علی حق است، اما با او جنگیدم.» پس عمرو عاص که عمیق تر و علمی تر از شیعه قرن چهاردهم به ولایت بلافصل امیر المؤمنین علیه السلام پی برده بود آیا شیعه است؟ پاسخ قطعاً منفی است چون اعتقاد به امامت امیر المؤمنين الله تعهدها و مسئولیت هایی را بر دوش انسان می گذارد که اولین تعهد آن بیعت نکردن با معاوية بن ابي سفيان است. عمرو عاصی که با معاویه همدست می شود و با علی علیه السلام می جنگد یعنی به تعهدهای تشیع پای بند نیست. بنابراین شیعه نیست.
باید روی سخن را به خودمان بازگردانیم و از خود بپرسیم: آیا ما به تعهدهای شیعه بودن عاملیم؟ آیا به لوازم شیعه بودن پای بندیم؟ قرآن صریحاً ایمان داشتن کسانی را که به تعهدات ایمانی خود پایبند نیستند نفی می کند. بنابراین ایمانی که از اصول اعتقادی اسلام و تشیع است ایمان زاینده و تعهدآفرین است. اگر ایمانی با تعهدهای عملی همراه نباشد نباید منتظر نتیجه ای برای آن باشیم، به خصوص نباید منتظر نصرت الهی و داشتن امنیت روحی و روانی در زندگی باشیم.
- ایمان زاینده در قرآن
ده ها آیه قرآنی ضرورت ایمان زاینده و ایمان همراه با عمل را یادآور شده اند. یکی از این آیات آيهُ (الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ) است.
(الذين آمنوا) ؛ یعنی آن کسانی که ایمان آوردند، (وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ)؛ و ايمان خود را با ستمگری نیامیختند،(أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ ) ؛ امنیت برای آن هاست. ایمانی که با ستمگری همراه است امنیتی در پی ندارد ایمانی که تعهد در کنارش نیست به پیروزی و نصرت مؤمن ختم نمی شود ایمان بدون عمل یاری خدا و یاری طبیعت را به دنبال ندارد و خلاصه برای ایمان بدون عمل نه خبری از بهشت دنیوی است و نه نشانی از بهشت اخروی.
پندار بیهوده ناشی از راحت طلبی انسان را وا می دارد تا همیشه به دنبال کارهای راحت تر برود. آدمی این گونه است که اگر بین دو کار مخیر باشد، آنی را انتخاب می کند که آسان تر است و تلاش کمتر و همت کمتری می برد. این خصلت بشری ما را به انتخاب راه آسان تر و کم خرج تر و بی تلاش تر سوق می دهد. از طرفی ایمان مذهبی نیز به ما اخطار می دهد که مبادا بهشت از دست برود. بنابراین برای این که هم سهل گرایی به قوت خود باقی بماند و هم بهشت از دست نرود مجبوریم فرمول هایی از خودمان بسازیم که نتیجه آن ها رفتن آدم بیکاره تنبل به بهشت باشد. وقتی چنین کردیم آنگاه با اصرار پای این فرمول های خود ساخته می ایستیم و از آنها دفاع می کنیم و تا آخر هم نمی فهمیم که چه کرده ایم. فقط وقتی به بهشت نرفتیم، می فهمیم که آن فرمول ها غلط بودند چه بهتر که هم اینک تجدید نظر کنیم و با بررسی بیشتر دریابیم که آیا واقعاً این فرمول ها درست عمل می کنند و نتیجه خواهند داد.
- شفاعت مشروط به جدیت
در روایات معتبر آمده است که کسی به شفاعت ما نمی رسد مگر به وسیله کوشش و جدوجهد. معمولاً بیشتر ما با تنبلی زانوی غم بغل می گیریم و به امید شفاعت می نشینیم در حالی که خودِ ،امام بر پایۀ روایت معتبر، می فرماید شفاعت ما فقط به کسانی میرسد که جد وجهد و کوشش داشته باشند، و این جمله درست نقطه مقابل آن چیزی است که ما در ذهن های خود داریم.
برگرفته از صفحات 63 الی 65 کتاب
در بخشی از جلد دوم کتاب می خوانیم:
- نتیجه حکومت حاکم ناشایست
آنچه در اسلام بر آن تأکید شده این است که زمام امر مردم در دست آن کسانی نیفتد که انسان ها را به دوزخ می کشانند. مگر تاریخ این مطلب را به ما نشان نداده است؟ مگر ندیدیم که با جامعه اسلامی اندکی بعد از صدر مشعشع اسلام ،چه کردند و چه شد؟ جامعه ای که مردمش قدر مردان نیک را ندانند و معیارهای نیکی را عوضی بگیرند جامعه ای که مردمش نتوانند فرد مصلح و ناصح مشفق خود را بشناسند،روی این جامعه چقدر باید کار شده باشد تا به اینجا برسد؟ تبلیغات زهرآگینی که دستگاه های قدرت ظالمانه و جائرانه درمیان جامعه اسلامی انجام دادند افق معلومات و بینش مردم را به شدت عوض کردند و با این مردم کاری کردند که سیاهی را سفیدی و سفیدی را سیاهی ببینند. لذا در قرن های دوم و سوم هجری وقتی به تاریخ نگاه می کنید و فجایع دستگاه قدرت و خلافت و بی اعتنایی و بی تفاوتی مردم را می بینید حیرت می کنید. آیا این ها همان مردم اند؟ اینها همان مردمی هستند که در مقابل عثمان صبر نکردند او را محاصره کردند و بعد هم بالاخره با آن وضع فجیع او را از خلافت خلع و عزل کردند؟ این ها همان ها هستند؟ در شب عروسی خلیفه عباسی هزینه گزافی که می توانست جناح عظیمی از جامعه اسلامی را اداره کند خرج عیاشی ها می شود. بیت المال مسلمین صرف مسائل شخصی می شود می بینند که در متن واقعیت جامعه اسلامی این کار دارد انجام می گیرد و در عین حال حساسیت نشان نمی دهند.
جعفر برمکی وزیر مورد علاقه هارون الرشید بود که در اوج محبوبیت ازدواج کرد. وقتی ازدواج کرد بیست و هشت تا سی سال داشت و وقتی کشته شد، سی و چهار ساله بود. در شب عروسی او به جای نقلی که بر سر عروس و داماد می پاشند، دیدند چیزهایی بر سر عروس و داماد پاشیده شد وقتی که نزدیک تر رفتند و برداشتند. دیدند این ها نقل نیستند، سکه هم نیستند. درست دقت کردند، دیدند قوطی های ظریفی اند به قدر یک بند انگشت اینها جعبه بودند. این جعبه ها را از طلای ناب درست کرده بودند بعد که جعبه را باز میکردند از داخل آن کاغذ بسیار نازک و رقیقی بیرون می آمد که وقتی بازش می کردند می دیدند که در آن ورقه، فرمان مالکیت فلان قسمت از کشور به آنها داده شده فرمان اقطاع است، فرمان تیول است.
در یک شب واحد، پانصد تا، هشتصد تا ،هزار تا فرمان تیول در کاغذهای بسیار نازک در قوطی های طلا بر سر یک عروس و داماد ریخته شد و کسانی برداشتند که خلیفه نمی دانست کیستند. مثلاً فرض کنید که املاک فلان دشت وسیع فلان ناحیه می افتاد به یک بچه می افتاد دست یک مست، یک چاقوکش یا یک آدم بی عرضه این ها را که دیگر خلیفه نمی دانست او ریخته بود هر که هر چه برداشت ،برداشت. تاراج کردند، برداشتند ،رفتند خوردند بردند. حالا در آن ناحیه ای که اقطاعش دست این آدم افتاده، چقدر حق مردم پایمال خواهد شد، چقدر ثروت ها از بین خواهد رفت چقدر حقوق ضایع خواهد شد، به این ها فکر نمی کردند. در همان احوال که این بذل و بخشش ها انجام می گیرد این اسراف ها و خوش گذرانی ها انجام می گیرد، یحیای علوی در کوه های طبرستان با ظلم و ستم می جنگد ،در حالی که خودش و عیالش فقط یک پوشش دارند که وقت نماز شوهر می گیرد می پوشد و بعد می دهد به زن تا او ستر بدن کند و نماز بخواند. خاندان پیامبر که با ظلم می جنگیدند در چنین وضعی به سر می بردند و مردم می دیدند و بی تفاوت بودند.
هارون اگر این کارها را نکند، هارون نیست طبقه هارون حکم می کند که تا وقتی پابرجاست این گونه کارها را انجام دهد. از او که گله ای نیست، گله از مردمی است که آن حساسیت صدر اسلام را فراموش کرده بودند، آن هوشیاری و درک را که در صدر اسلام داشتند از دست داده بودند و در مقابل این وضع احساس مسئولیت نمی کردند و دردشان نمی آمد. سؤالی که پیش می آید این است که چرا این طور می شود. پاسخ این است که از بس تبلیغات مضر موذیانه رذالت آمیز بر مردم تأثیر گذاشته بود، دستگاه های تبلیغی در اقطار جامعه و کشور اسلامی سال ها روی مغز و روح و روحیه مردم مدام کار کرده بودند تا به اینجا برسند. ببینید چقدر مهم است که حاکم جامعه اسلامی چه کسی باشد. حاکم این جامعه باید کسی باشد که خدا معین می کند.
برگرفته از صفحات 220 الی 222 کتاب