اطلاعات بیشتر
دفاع مقدس یکی از مهمترین قله های معاصر تاریخ انقلاب اسلامی است که تاثیرات زیادی بر جامعه گذاشته است و با گذشت ربع قرن از پایان این جنگ نابرابر همچنان شاهد تاثیرات این جنگ هستیم .
در طول هشت سال دفاع مقدس نیرو های بعثی علیه مردم بی دفاع شهرها و روستاهای ایران از سلاح های شیمیایی استفاده کردندو دست به کشتار وسیعی زدند که عواقب این حملات شیمیایی همچنان مشاهده می شود.
دخیل عشق شرح حال صبوره دختر چهل و چهار ساله ای است که در آسایشگاه جانبازان جنگی مشغول خدمت است . او در جوانی در جبهه ها به عنوان بهیار حضور داشته است و در آن سالها نذر کرده است که جز با جانباز ازدواج نکند .
در آسایشکاه جانبازی به نام رضا حضور دارد که پاها و یک دست خود را در دفاع مقدس تقدیم اسلام کرده است .صبوره عاشق رضا میشود , اما حجب و حیا اجازه بیان این عشق را به او نمی دهد تا اینکه رضا نیز به قافله عشاق می پیوندد.
پس از این ماجرا ها کسی به خواستگاری او می آید . خواب می بیند , رضا از او می خواهد با عبدالرسول ازدواج کند ...
بیان این داستان ساده و روان و به دور از پیچیدگی های افسار گسیخته است و شخصیت صبوره جذاب ملموس و بسیار خاص است. شاید خاص بودن شخصیت اوست که مخاطب را مجذوب میسازد هرچند که این ویژگی با سادگی او در آمیخته و پابرجا ماندن بر نذرش او را به شخصیتی محبوب بدل کرده است.
قصه این داستان در مشهد رقم می خورد و فضای حرم مکرر تکرار میشود تکراری که از ملال آور بودن دور است .به دلیل تبحر نویسنده فضاها ملموس و عینی اند.
این کتاب در چهارده فصل تنظیم شده است و هریک اینگونه نامگذاری شده اند دخیل اول و دخیل دوم تا دخیل چهاردهم
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
دختر یک روسری زیبا می بیند و تا تصمیم بگیرد آمنه آنرا دوست خواهد داشت یا نه ناگهان چشمش به چشمان سرخ رسول می افتدکه ناآرام در چشم خانه می چرخد . حالت نگاه مرد عوض می شود و زهره سریع مرد را کنار پله های بازار می نشاند .
-چیزی نیست عمو تحمل شلوغی رو نداره.هر وقت می یاد تو یه جای سربسته و شلوغ , ضعف می کنه .
زهره لیوان آبی به دست مرد می دهد و آنقدر زبان می ریزد که صبوره همه چیز را زود فراموش می کند و می رود سراغ روسری که برای آمنه پسندیده است .
حوریه از خرید نکردن خواهرش و تیپ شوهرخواهرش دلخور است اما برای دختر دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد .وقتی قرارنیست دعاهایش برآورده شود بود و نبود چمدان خرید و ... برایش معنا ندارد.
-واقعا من نمی دونوم تو چه جور آدمی هستی تازه عروس دلش اینو میخواد , اونو می خواد.
حوریه خبر ندارد که خواهرش مثل او نیست که در آستانه شانزده سالگی به عشق لباس عروس و طلا به پرویز جواب داده بود.دیگر برای او در آن سن هیچ یک از آن چیز ها جذابیت نداشت.
( کتاب دخیل عشق / صفحه 152 )
