موکب آمستردام
کد محصول (448061)
کتاب "موکب آمستردام"به قلم بهزاد دانشگر
اطلاعات بیشتر
در تاریخ و فرهنگ شیعه،زیارت پیاده یکی از شکل های سفر بوده که نشان دهنده شوق و اشتیاق سالک است.گاه در برخی از روایات تاکید شده که حتی اگر پایی نداشتی،بر روی دو زانو یا با کشیدن سینه هایت روی زمین به سمت امامت حرکت کن.
شاید به همین دلایل بوده است که سنت زیارت پیاده در فرنگ شیعه چندان غریب نیست.این کتاب تلاشی است برای بازنمایی خرده روایت هایی،هرچند کوتاه و ناقص، از عشق و ارادت کسانی که به هر نحوی در این آیین باشکوه حضور دارند؛چه میهمان باشند یا میزبان،چه از راه دور یا نزدیک.
«سال قبل و هنگامی که در حال شنیدن روایت های پادشاهان پیاده بودیم به گروهی برخوردیم که از اروپا آمده بودند.گروهی شامل هزار زائر زن و مرد با ملیت های مختلف که با سختی ها و مشکلات اما در عین حال شیرین،خودشان را رسانده بودند به اجتماع زائران اربعین.در فرصت کوتاهی که داشتیم چند روایت کوتاه از بعضی مسافران این گروه شنیدیم و روایت کردیم؛اما به مرور فهمیدیم نسبت این گروه با اربعین فقط در همین چند روز خلاصه نشده و از اساس،مبنای تشکیل این گروه تلاش برای تبلیغ و معرفی زیارت اربعین است و خدمت رسانی به مردم مشتاقی که به خاطر حضور در کشورهای اروپایی،با سختی هایی دو چندان مواجهند برای سفر به کربلا.
این شد که نیت کردیم کتاب امسال را فقط اختصاص دهیم به روایت مردان،زنان و مسئولان این گروه و شنیدن روایت فعالیتشان در دل بعضی از شهرهای اسلام ستیز اروپایی؛اما از آنجا که اراده ی الهی بالاتر و برتر از تمامی اراده هاست،امسال سفر این گروه با چالش هایی ده چندان مواجهه شده بود و همین مسئله باعث شد برای گفتگو با اعضای گروه،با سختی های زیادی موا شویم و نتوانیم آن گونه که باید و شاید فعالیت اعضای جهادگرش را روایت کنیم و ناچار شدیم به همین روایت های کوتاه بسنده کنیم.
در عوض برکت زیارت امسالمان شد انس و هم نشینی با گروه دیگری از مردم فرهیخته و مظلوم جهان تشیع که سال ها در کنار ما زیسته اند و ما هیچ گاه آن گونه که باید و شاید برای شناخت آن ها و حمایتشان اقدام نکرده ایم.مردم مظلومی که از سر ناچاری به سرزمین امن ما پناه آورده بودند تا دمی را در آرامش و امنیت و در کنار برادران دینی شان زندگی کنند؛ولی ما آن چنان بر آنان سخت گرفتیم که بسیاری شان مجبور شدند به کشورهایی پناهنده شوند که شاید گاهی اوقات دشمن مشترک هردویمان بودند.
برخوردهایی که انگار زمان و مکان نداشت و حتی در کشور دیگری که همان مان میهمان بودیم و در ایام اربعین که همه ی دوستداران اهل بیت پیامزر علیهم السلام باهم مهربان اند هم ادامه داشت؛و چه صحنه های تلخی شاهد بودم در همین رخداد باشکوه اربعین از برخوردهای غیردوستانه ی هم وطنانمان با این برادران ایمانی مان.در روزهایی که همه ی ما شاهد میزبانی بی دریغ مردم عراق از تمامی شیعیان بودیم و از آن ها تعریف می کنیم،یکی از موکب های ایرانی،اعضای این گروه را با وجود خستگی زیاد و اینکه همه شان خانم بودند،نیمه شب از موکب بیرون کرد؛به بهانه اینکه گروه دیگری دارند از ایران می آیند و تا یکی دو ساعت دیگر می رسند و ما برایشان جا گرفته ایم؛و چه بغضی کرد یکی از اعضای گروه که از هم وطنان ما شنیده بود اگر ایرانی بودند مشکلی نبود ولی افغانستانی راه ندهید.
و چقدر تلخ و شیرین بود این انس و هم نشینی با برادران افغانستانی .شیرین برای شناختن برادرانی جدید و با محبت،و تلخ برای آنچه گاه از دردها و مشکلاتشان در ایران می شنیدیم.بخش موکب آمستردام تقدیم به همه برادران و خواهران افغانستانی مان.»
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
من وقتی کسی را خوشحال می کنم خودم هم خوشحال می شوم.امسال سه شب نخوابیدم؛چون به کلینیک های مختلف رفتم برای کمک.خیلی بهم خوش گذشت الحمدالله.خیلی چیزهای قشنگی توی این راه دیدم،ولی قشنگ ترینش روابطی است که آدم ها توی این راه باهم دارند.به طور معمول اگر از شما بپرسم که شما می توانید روی پتوهایی که اینجاست بخوابید؟در هلند حتما می گفتی نه؛من باید یک تخت تمیز داشته باشم؛اما اینجا اینطور نیست...
کتاب موکب آمستردام/صفحه 86