قربانی طهران
کد محصول (448267)
کتاب «قربانی طهران » به قلم حامد اشتری
اطلاعات بیشتر
مسئله عشق و علت به وجود آمدنش ، به سادگی قابل شناسایی نیست. گاهی عشق در وسط ماموریتی خطرناک سراغت می آید و بین دوراهی اسیرت می کند;...
گاهی هم پلی می شود برای صعود... اره ای می شود که میله های زندان خود خواهی را می برد و چشمت را به روی نوری زیبا باز می کند.
جان عاشق بی قرار می شود و در نظرگاه، جای ترنج ، دست می برد. قربانی طهران حکایت روزهای پر تب و تاب مشروطه است. داستان تاریخی که شور و شوق پسری جوان برای عدالت خواهی را روایت می کند. شوری که با عشقی نا به هنگام همراه می شود و ...
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم :
قهوهام را سر کشیدم و به شیشههای مهگرفته خیره شدم. این کافه دنج را در یکی از گشتزنیهایم گوشه پارک بولوین پیدا کرده بودم. پاتوق همیشگیام در کافه دولاپه دیگر دنج نبود. هر روز عدهای منورالفکر مفتخور ایرانی میآمدند و مسائل تکراری مطرح میکردند.
قجرها فلانی را گرفتهاند. قزاقها فلان انجمن را بستهاند. درِ آن روزنامه را گل گرفتهاند. پسرعمویم را از مناصب دولتی عزل کردهاند. عمه زادهام را از امیرتومانی خلع کردهاند ... و هزار و یک خبر و شکایت بیربط.
اینجا هم نمیگذاشتند آب خوش از گلویمان پایین برود. احمقها پاریسِ پایتخت عیش و عشرت را با مرکز ثقل تحولات سیاسی ایران اشتباه گرفتهاند. یکی نیست بگوید اگر خود ناکستان یا پسرعمو و عمهتان سرکار بود باز اینطور غر میزدید؟ بابت هر روز اقامت اینجا کمِ کم پنجاه تومان هزینه میکنند. پنجاه تومان یعنی پول دو اسب کالسکه کش جوان. مگر کمپولیست؟ با دوبرابر آن میشود یک خانه متوسط در تهران خرید. من را خر فرض کردهاند. این پولها را از کجا میآورید که اینجا اینطور قهوه فرانسه بخورید و در تیاتر و اپرا و سیرک جولان بدهید و شقی و لوپق و توپق حواله هم کنید؟»
کتاب قربانی طهران / صفحه ی 27