سبد خرید شما خالی است

خنجر سپید شب

خنجر سپید شب

کد محصول (448268)

(0)

کتاب « خنجر سپید شب » به قلم مسلم ناصری

زمان باقی مانده
20,000 تومان
18,000 تومان

اطلاعات بیشتر

وسوسه های نابینایان کوردل فش فش افعیان زهر آگینی را می ماند که در پی انتقام به هر سو سرک می کشند تا هنگامه ای که آذرخشی تاریکی را بشکافد و از دل مرگ هستی زاییده شود چنان که پسر ابی حذیفه و پدرش هشیم از تاریکی وجهل بنی امیه جستند و گام در روشنایی علوی و نبوی گذاشتند .

خنجر سپید شب داستان برندگی پرتو های آفتاب در سرزمین جهل و نادانی است.

در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:

صدای خنده بچه ها شنیده می شد . محمد پشت نخل ایستاده بود  و به پیامبر نگاه می کرد که به دنبال نوه هایش حسن و حسین می دوید . این کار آن ها را در بیش تر روزهایی بود که پیامبر در مدینه بود. پسر بچه ها می آمدند  در مسیر پیامبر می ایستادند و وقتی او و یارانش به مسجد می رفتند ، صدایش می زدند و از او می خواستند با هم بازی کنند . پیامبر هم عبایش را به یکی از یارانش می دادم و می رفت پیش آن ها .

یک روز بهاری ، از همین روزها بود. سلمان گوشه ای ایستاده بود و عبای پیامبر روی بازویش بود. پیامبر به دنبال حسن می دوید که جست و خیز می کرد و می خندید. محمد که دید پیامبر به طرف او می آید ، دوید و خودش را به دیواری آن سوی میدان رساند . پیامبر به طرف او می آید ، دوید و خودش را به دیواری آن سوی میدان رساند . پیامبر اما زودتر به او رسید . او را گرفت ، بلندش کرد و با خوش حالی گفت:« گرفتم! یک بچه حبشی گرفتم! » بعد به طرف سلمان رفت و از او خواست که او را نگه دارد تا برود بچه های دیگر را بگیرد . محمد خم شد و با چابکی در یک لحظه از زیر دست سلمان رد شد . سلمان با لبخند ، سری تکان داد و رو به پیامبر گفت: « زوال ظهر و  وقت نماز است. »

کتاب خنجر سپید شب  /صفحه ی 26

مشخصات

مشخصات محصول
نویسنده
مسلم ناصری
انتشارات
نشر معارف
موضوع
داستان های مدهبی
شابک
978-600-441-212-4
شماره کتاب شناسی ملی
5547558
تعداد صفحات
212
سایز
رقعی

دیدگاه ها (0)