صخور
کد محصول (448301)
کتاب « صخور » به قلم امید کوره چی
اطلاعات بیشتر
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
از وقتی آن جوشانده متعفن را خوردم ، دیگر صدای زنانه قطع شد و زندگی به روال عادی می گذشت . با پدر توی باغ ویلا زندگی می کردیم و روزگار خوشی داشتیم . تقریبا هیج کاری بر عهده من نبود و همه امورات را خود پدر انجام می داد ، از خرید بیرو ن تا پخت و پز و نظافت خانه همیشه بیکار بودم و برای خودم توی باغ و خانه ول می گشتم ، خانه ای که داخل آن پر بود از آیینه ، در هر اتاق یک آیینه وجود داشت که در دل دیوار جاساز شده بود ، حتی آشپزخانه هم یک آیینه قدی داشت که وقتی روبروی آن می ایستادی کل قامتت میانش هویدا بود، البته آیینه هال با بقیه فرق داشت ، دور تا دور آن نقوش عجیبی روی دیوار کنده کاری شده بود و پدر هم هرگز جلوی آن نمی ایستاد . تازه جدا از این نقوش و حرمت پدر ، آیینه هال یک طور خاصی مات بود و هر قدر هم آن را پاک می کردی ، هرگز تصویری میانش دیده نمی شد ...
صخور / صفحه ی 22