پسران دوزخ فرزندان قابیل
کد محصول (448341)
کتاب « پسران دوزخ فرزندان قابیل » به قلم مجید پورولی کلشتری
اطلاعات بیشتر
قرار است با دست های خودم زنی را بکشم و سحر گاه پاییزی در مه او را زیر درخت سیب دفن کنم . کشتن یک آدم خیلی سخت است . سخت تر از کشتن ، آن است که مجبوری تا آخر عمر درباره اتفاقاتی که در چند ثانیه رخ داده است فکر کنی و هر بار که درباره اش فکر می کنی انگار قرار است از نو ، دوباره ، همان آدم را به همان شکل ابتدایی بکشی ! حس غریب و کشف ناشده ای است که نه به نوشتن می آید و نه به روایت کردن ....
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم :
تو خواب های شبانه یا رویا هایی که گاهی وقت ها دچارش می شوم . عمه حمیرا توی تمام خواب ها و رویا ها همان جور آویزان از درخت به من نگاه می کند . گاهی وقت ها سکون تصویر را می شکند و لبخندی گرم و مهربان تحویلم می دهد . جشم هایش باز می شود و نگاهم می کند . چقدر من آن چشم های را دوست داشتم . یک جادوی غریبی تو چشم هایش بود که همیشه مرا به طرف خودش می کشید . توی یکی از همان خواب ها با اشتیاق به طرفش دویده بودم تا به اغوشش بکشم و از طناب دار پایینش بیاورم ؛ تا شاید نفس به سینه اش برگردد و دوباره زنده شود ! اما درست وقتی که به پای درخت می رسیدم ، عمه حمیرا و درخت و باغ هابیل غیب می شدند و خودم را میان یک برهوت وسیع پیدا می کردم.
پسران دوزخ / صفحه ی 45