مار و پله
کد محصول (448749)
کتاب"مار و پله" داستان زندگی ادمین کانال داعش در ایران به قلم فائقه میر صمدی
اطلاعات بیشتر
تو دولت اسلامی کلاً به زن ها بدبین هستند. فکر میکنند تمام زنها با قصد و غرض هجرت می کنند، مخصوصاً زن هایی که با امیران خلافت اسلامی ازدواج میکنند. به زنها خیلی مشکوک بودند و فکر میکردند بیشتر زن ها جاسوس هستند. اونجا زیاد از این حرفها میزدند که هر کسی جاسوسی کنه، سرشو میبرند. حسن هم تو زمینه اینترنت و سایبری، جزو عمرای دولت اسلامی بود. از روز اول که ما خانوادگی وارد مومند شدیم،خیلیها به من چپ نگاه میکردند. بیشتر وقتها می فهمیدم که منو بیشتر از بقیه کنترل میکنند.
یعنی چی بیشتر کنترل می کردند؟
یعنی کسی مواظبم بود .چند بار زن همسایه تنهایی رفت خرید کسی نفهمید و چیزی بهش نگفت ولی اگر من در حیاط رو باز میکردم که بچه ها رو صدا کنم مامور حسبه می اومد و دعوام میکرد و می گفت برو تو خونه ت.
برگرفته از صفحه 279 کتاب"مار و پله"