زنان عنکبوتی
کد محصول (448808)
کتاب"زنان عنکبوتی"
به قلم نرجس شکوریان فرد
اطلاعات بیشتر
این داستان بر اساس یک پرونده ی واقعی نوشته شده است،اما اسامی شخصیت ها و مکان ها به دلایل امنیتی واقعی نیست و هرگونه تشابه اسمی تصادفی است!
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
خیلیا هستند که دنبال شهرتن، یا بیکارند و برای خودشون پول میخوان، اصلا توی کانالا و پیجا پر از زن ها و دختر هایی که به هیچ چیزی اعتقاد ندارن... یا وقتی که می دیدن ما توی فضای مجازی کار میکنیم خودشون دنبالمون میومدن... ما هم زن هایی که حاضر بودند هر دستوری را اجرا کند و چیزی براشون مهم نبود رو اول با پول و وعده و وعید راه می انداختیم .بعد یواش یواش وارد گروه میشدن و ...بچه های خیابونی هم بودن... آرایشگاه ها و مزون ها و آتلیه هایی که پول رو می دیدن هر کاری می کردن...
سینا حرف زن را قطع کرد:
_بودجه این کار را از کجا تأمین میشد؟
_میومد. فتانه میرسوند!
_از کجا ؟چطوری؟
_یه قسمتش رو سفارتخانهها تأمین میکردند .که اسمش رو خب، با ارتباطی که با بعضی از بچههای کله گنده ها گرفته بودیم تامین میکردیم!
_با کیا ؟چطور؟ اسماشونو شغلشون رو بنویس.
زن خم شد روی میز و با وسواس نوشت. برگه را روی میز هل داد سمت سینا:
_اسماشونو نوشتم. اینا پدراشون توی دستگاههای دولتی بودن و غالباً اروپا و آمریکا درس خونده بودند و همونجا هم توجیه شده بودند. پول و پله هم توی دست و بالشون بود. ما فقط گاهی توی خونه های مجردیشون رفت و آمد داشتیم! بعد خب اینا خیلی دست و دل باز بودند! البته در جریان کار ما هم بودن، شاید هم از سفارتخونه دستور مستقیم داشتن که ما را پوشش مالی بدن!
_این پول چه کار می کردید؟
امروز صورت مرد و حالش سخت تر از بقیه روزها بود. زن نالید:
_آقا شما خودتون خبر دارید که این سفارتخانه ها دارند چه جوری آتش به ماها میزنن. اصلاً ما هم قربانی نقشههای اونا هستیم والا کی دلش می خواد دخترای کشورش را به لجن بکشونه یا همین پسرای مسئولین مملکتی. اونارو چرا نمی گیرید که به گند میکشن همه چیز رو !
سینا غرید:
_سوال من رو جواب بدید!
_خوب این پولا رو هم خرج خودمون می کردیم، هم هزینه همراه کردن آرایشگاهها و آتلیه و مزون. اینا خیلی چشم طمع داشتند تا پول هنگفت نمیگرفتند قبول نمی کردند کاری که ما میگیم را انجام دهند آدمهای هریسی بودند مخصوصا بعضیاشون که مشهور بودند و دست کارشون خوب بود پول ننه باباشون را هم می گرفتند . لبخندتلخی نشست گوشه لب مرد و سری به تاسف تکان داد. زن این را دید و لب گزید :
_پول زیاد بود و سفارتخانه ها مدام تأمین میکردن و آقا زاده ها هم نمی ذاشتن حسابا خالی بمونه همین که جوانان یعنی بیشتر زنها دو ماه درگیر اندیشه و کارمان میشدند هدف اتفاق افتاده بود .دیگه می شد بعدش در تیم خیابانی ترویج مد استفاده شون کرد.
برگرفته از صفحه 193 الی 195 کتاب