سبد خرید شما خالی است

دو کبوتر دو پنجره یک پرواز

دو کبوتر دو پنجره یک پرواز

کد محصول (448809)

(1)

مجموعه داستان دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز اثری از ((سید مهدی شجاعی)) داستان هایی از دهه شصت

زمان باقی مانده
6,000 تومان

اطلاعات بیشتر

گفتم :((از تو چه کم می شد اگر آن که بر تخت خوابیده بود ،رضای من بود ؟آخر به کجا بر می خورد ؟)) بعد از این خستگی و یاُس که در دلم خانه کرد و از جستجو بازم داشت ،تو به خوابم آمدی.
به این هیات نبودی ، دو بال داشتی به جای دو دست اما خسته و درمانده بودی ،حرف که می زدی از دهانت نور می ریخت .گفتی که شهید نشده ای و من جا خوردم.
گفتم :((یعنی رفته ای ولی به مقام شهادت نرسیده ای ))  گفتی :((نه ،هنوز نرفته ام ، زنده ام ))  گفتم :((جستجوی من به نتیجه خواهد رسید ))  گفتی :((بی نتیجه نخواهد ماند.))
و من از شدت شعف پریدم ،از خواب پریدم و به خود آمدم از آن کفریات استغفار کردم و جستجو را تازه نفس ادامه دادم . زخم زبان ها و شماتت ها را به جان می خرم و ادامه می دادم ...
یکی می گفت :((تو زن عقدی ده ماهه بوده ای ، از شویت هم که نام و نشانی نیست ...)) و من می گفتم _قرص و محکم _که :((اولاً پیمان ، زمان نمی شناسد ، ثانیاً،کدام نام و نشان درخشان تر از نام ونشان قهرمان من که بر روی من است ؟))   قصه قهرمان های تو را دوستانت مو به مو برایم نقل کردند ، خوشا به حال من از داشتن مردی چون تو .دیگری می گفت :((بیهوده خود را پیر می کنی .)) و من پاسخ می گفتم :((  این روز مرگی که شما دارید بیهوده نیست و این جستجوی حیات بخش من بیهودگی است ؟)) و همه می گفتند :((چون اویی_یعنی تو _برای حفظ امثال من ، برای حفظ زنان و دختران مرز و بوم ، برای حفظ ناموس همگان ، این راه را برگزیده است ، من  چگونه می توانم به دیگران _هر که جز او _ دل خوش کنم ؟)) غیر از این است ؟ اِ ، تو چه ات می شود ؟ چرا بی تابی می کنی  چرا هی می نشینی و بلند می شوی ؟ چرا پرپر می زنی ؟ صندلی آن طرف تر  هست اگر بخواهی بنشینی . اما من که نمی توانم . من در تنم بند نمی شوم ،چطور روی صندلی بنشینیم ؟ این طرف بیا ، ببین ، صندلی ها همه خالی است . همه اینهاکه عزیزانشان را دیده اند ، هیچ کدام در بند صندلی نشده اند . همه در جزر و مد و تلاطمند . بیا ، بیا این سمت تر ، از اینجا آن را ببین که چطور به زانو های پسرش چسبیده است و شانه هایش از گریه می لرزد . آن پیر مرد را ببین که با پسرش چه می کند !هی عقب می رود و جلو می آید ، بر اندازش می کند ، به او دست می کشد  و دورش می چرخد . تازه همه اینها مثل من اتفاقی به عزیزشان رسیده اند ، اسامی را فردا اعلام می کنند . بگذار این حلقه گل را از روی شانه ات بردارم .....

برگرفته از صفحه 50 تا 51

مشخصات

مشخصات محصول
نویسنده
سید مهدی شجاعی
انتشارات
کتاب نیستان
موضوع
مجموعه داستان دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز
شابک
978-964-337-756-4
تعداد صفحات
108 صفحه
سایز
رقعی
نوع جلد
شومیز (معمولی)

دیدگاه ها (0)