عاشقی به سبک ون گوگ
کد محصول (448897)
کتاب"عاشقی به سبک ون گوگ" به قلم محمدرضا شفی خبوشان
اطلاعات بیشتر
«عاشقی به سبک ونگوگ» روایت عشقی بزرگ و بیچشمداشت از سمت شخصیت اول داستان به نام «البرز» به «نازلی» است. البرز پسر سرایدار عمارت خسروخانی است. پسری که به همراه مادر و پدرش از کودکی به خانواده خسروخانی خدمت کردهاند و حالا در ابتدای جوانیاش بیش از پیش عاشق نازلی دختر هنرمند خسروخانی میشود. نازلی نقاش محبوب البرز، دختری است که از کودکی با البرز دوست بوده است، خاطرات مشترک کودکیشان آنها را به هم پیوند میدهد، اما قصه اصلی این نیست. البرز به واسطهی عشقش به نازلی وارد ماجراهایی میشود که پدر نازلی یک سر آنهاست، رفتوآمدهای مشکوک به خانه و روابط مرموزی که پنهان ماندهاند. توصیفات حرفهای و روایت قوی خبوشان از دلهرهها، حسرتها و آنچه در دل البرز میگذرد مخاطب را تا آخرین سطر داستان به جای البرز مینشاند. «عاشقی به سبک ونگوگ» رمانی تاریخی نیست اما در خلال خود از تاریخ و ظلمی که در برههای به مردم روا داشته شده است پرده برمیدارد.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
چه کار می توانی با من بکنی؟من با تو چه کار می توانم بکنم؟
چه کار می توانم بکنم؟می توانم پرتره ات را جوری بکشم که درونت پر شود از آدم های جوشیده در اسید.حالا دیگر نمی خواهم که پرتره فقط یک پرتره باشد.حالا جای خالی آن پرتره های بزرگ را پر کرده ام.حالا جواب استاد شفق را می دانم،وقتی توی نمایشگاه سال پیش کنار دوستان نازلی ایستاد و دست به پیپش برد و شکمش را جلو داد و گفت:
-چیزی توی این پرتره ها خالی است بچه؟
نازلی به جای من جواب داد:
_خوب،معلوم است استاد جان!دل نقاش!دل بی رنگ نقاش!و زد پشت دوستش و سرش را عقب برد و خندید.
_بحث من با این شازده جدی است خانم!کیست که نداند این بچه،توی این نمایشگاهش آمدئو مدیلیانی است.این گردن های برافراخته و چشم های ریز و بی مردمک،این بینی های کشیده و لب های خیلی نازک با بدن های زرد و صورت کش آمده،دهان خیلی کوچک و گونه های بسیار شفاف،این رنگ های درخشانی که گوشت بدن تمام این تک چهره ها را قابل لمس می کند،خود مد یلیانی است.
برگرفته از صفحه 110 و 111 کتاب