اطلاعات بیشتر
این کتاب براساس خاطرات حاج‌محمود پاک نژاد است. یکی از نوابغ جنگ تحمیلی، یکی از صدها نیروی رزمنده اطلاعات ـ عملیات لشکر 17 قم که نقشی بی‌بدیل در تاریخ دفاع مقدس داشته‌اند و همراه با همرزمان‌شان خوش درخشیدند. این رزمنده سکوت خود را پس از سال ها شکسته و در این اثر از وقایعی می‌گوید که در هشت سال دفاع مقدس رخ داده بود. نویسنده در هر فصل از این اثر به یکی از ماموریت های محمود پاک‌نژاد پرداخته است.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
نهال قدم هایی را که با پاهای کشیده اش بر می دارد ملایم می کند تا جلوتر از دکتر قرار نگیرد.تک و توک برگ های جدا شده از درخت که نشان فصل پاییز است،توجه دکتر را جلب کرده.او قدم که بر می دارد مواظب است پا روی آن ها نگذارد.در نظرش خش خش برگ های پاییزی،همچون فغان کودکان جدا افتاده از مادر است.تند راه نمی رود که صدای خس خس ریه ی آلوده به مواد شیمیایی اش در نیاید و به گوش نهال نرسد.
خودشان را گوشه ی دنجی از پارک،به یک میز دو نفره می رسانندودکتر آینه ی کوچکی به دست می گیرد و با برسی که در کف دست دیگرش قرار دارد،موهای سپیدش را که باد پاییزی آن را به هم ریخته،مرتب می کند و هم زمان که آینه و برس را داخل جیب کت طوسی رنگش قرار می دهد،دکمه های پیراهن سفیدش را چک می کند و می پرسد:«می خوای از کودکی حاج محمود بدونی؟»
برگرفته از صفحه 121
