هادی فرز
کد محصول (457578)
کتاب"هادی فرز" به قلم محمدرضا حدادپور جهرمی
اطلاعات بیشتر
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
باورتان میشود اگر بگویم داخل هر خانهای که یکی از این مرضیه ها باشد، دیگر کسی علاوه بر اینکه احساس کمبود محبت نمیکند، حتی تلویزیون هم نمیخواهد؟ دیگر با تماشای این دختر کسی حوصله اش سر نمی رود. مثلاً وقتی هادی به خانه می آمد هنوز صدای موتورش خاموش نشده بود که مرضیه میپرید جلوی آینه. دستی به ابروهایش میکشید. کمی این طرف و آن طرف با ژست و فیگور می ایستاد و خودش را داخل آینه ورانداز میکرد که انگار حالا چه خبر است! یک قلموی آبرنگ که مال نقاشی اش بود بر می داشت و الکی به پیشانی و لپ های تپلش میکشید که یعنی دارم خوشکل می کنم. بعد هم یک شال آبی آسمانی سرش می کرد و دو طرفش را چنان ماهرانه و خاص و باکلاس روی شانه هایش می انداخت که هر کس نمیدانست فکر میکرد برای رفتن جلوی دوربین و فشن مد آماده می شود.
حالا مگر کی آمده؟ هادی هادی! هادی ای که در تمام مدت حضورش در خانه، ده تا جمله با این دختر حرف نمیزند. دوستش دارد. جانش هم برایش میرود، اما خیلی تحویلش نمی گیرد. چه برسد به اینکه بخواهد بابای علیلش را تحویل بگیرد. هرچقدر مرضیه تند تند شیرین زبانی می کند و قربانش می رود، هادی فقط سر تکان میدهد و از آن رد می شود. فوق فوقش هادی بنشیند یک گوشه و سرش توی گوشی اش باشد و با چشمان نیمه باز به صورت خسته و بی حس، به حرف های آبجی مرضیه گوش ندهد...
برگرفته از صفحه 20 کتاب