فرشته ای در برهوت
کد محصول (515441)
کتاب "فرشته ای در برهوت" به قلم مجید پورولی کلشتری
اطلاعات بیشتر
کتاب "فرشته ای در برهوت" داستانی عاشقانه از مجید پورولی کلشتری مناسب برای عید غدیر و سالروز ولایت امیرمؤمنان، علی علیه السلام
در بخشی ازکتاب می خوانیم:
عبد الحمید برای آخرین بار پکی به سیگارش زد. ته سیگارش را انداخت روی خاک برهوت و با نوک کفش کهنه اش آن را له کرد و گفت: داریم توی قرن بیست و یک زندگی می کنیم! حالا دیگر نزاع های قومی و قبیله ای و عقیدتی معنایی ندارد! وقتی می شود حرف زد باید حرف زد. بدون قیل و قال. با منطق و برهان.
سرش را چرخاند طرف حکیمه خاتون که چند متر آن طرف تر، زیر تیغ آفتاب، ایستاده بود کنار جاده چادر مشکی سرش بود و داشت جایی از دورترها را نگاه می کرد. دو طرف جاده باریک پر بود از تپه های شنی کوچک و بزرگی که کنار هم قرار گرفته بودند، جوری که آن طرف شان قابل دیدن نبود. تپه هایی که با رمل زرد سوخته پوشیده شده بود و گاه که بادی بلند می شد، خاک روی تپه ها را با خود بالا میبرد و در هوا می چرخاند. عبدالحمید دستی بر محاسن بلند و سفیدش کشید و گفت: این که میبینی چهار نفر دارند توی بی راه و توی فامیل پچ پچ می کنند، فقط بخاطر این است که تا به حال این موضوع سابقه نداشته. حکیمه خاتون از خجالت سرش پایین بود. حرفی نزد...
برگرفته از صفحه 7 کتاب