روباه تر از روباه
کد محصول (568942)
کتاب روباه تر از روباه
به قلم: ایتو جی. گریفیت
ترجمه: زهرا حسنی
اطلاعات بیشتر
افشای بازی های روانی، فراگیریرازهای پنهان قدرت و تاثیرگذاری
در بخشی از کتاب می خوانیم:
فصل دوم: عقده ناپلئونی
فریب توده ها برای کسب قدرت مطلق
در این فصل به تحلیل زندگی و دستاوردهای ناپلئون بناپارت خواهیم پرداخت که یکی از شخصیتهای اثرگذار تاریخ بوده است. برای افراد بسیاری که با داستان زندگی ناپلتون آشنایی چندانی ندارند باید بگویم که ناپلتون نماد قهرمانی فرانسه در دوران پس از انقلاب است؛ زمانی که کشور در حال گذر از یک دوره بسیار دشوار بود با وجود این محققانی که به طور عمیق به زندگی و شخصیت ناپلئون پرداخته اند بر این باورند که او یکی از افراد ماهر در زمینه فریبکاری و تبلیغات بوده است. این فرد که به شدت مشتاق قدرت بود به خوبی می دانست که با استفاده از ترفندهای روانی و تبلیغاتی می تواند مردم را به سمت خود جلب کند و به اهدافش برسد.
او فردی بود که میدانست زندگی صرفاً به نجابت و وفاداری به اصول شخصی خلاصه نمی شود. در واقع او فهمیده بود که راه اصلی کسب قدرت دقيقاً مقابل چیزی است که همه تصور میکنند ناپلئون برای اینکه قدرت را افزایش دهد مجبور بود با استفاده از روشهای مختلف، تصویر خوبی از خودش در ذهن مردم به جا بگذارد. می دانست که باید خودش را به گونه ای نشان دهد که در نظر افکار عمومی فردی ایدنال و دوست داشتنی باشد. عقده ناپلتون ریشه در احساس حقارتی دارد که ممکن است ناشی از قد کوتاه او در مقایسه با استانداردهای آن زمان باشد این احساس او را به سمت کسب قدرت و تأیید اجتماعی سوق داد و در نهایت به شکل گیری یکی از شخصیت های پیچیده تاریخی منجر شد. تاریخ نگاران و روان شناسان معتقدند احساس حقارت ناپلئون به دلیل قد کوتاهش باعث شد او با اشتیاق بیشتری به دنبال کسب قدرت و نفوذ باشد.
داستانی بلند برای مردی کوتاه
بیشتر مردم ناپلئون را سرداری میشناسند که در عرصه نبردهای نظامی به موفقیت های چشمگیری دست یافته است. ناپلئون نه تنها جنگجویی ماهر، بلکه سیاستمداری زیرک بود که به خوبی میدانست چگونه در دل مردم نفوذ کند. او می دانست که قدرت واقعی نه در تاج و تخت که در دلهای مردم نهفته است. او بر این باور بود که قدرت امری نسبی و متغیر است و تداوم آن به حمایت مردمان بستگی دارد وی در طول حیات سیاسی اش همواره به این اصل پایبند بود. با زرنگی و زیرکی و با تسلط بر فنون اغواگری افکار عمومی را به سمت خود جلب کرد و در میدان سیاست فرانسه به پیروزی رسید.
وی تا آخرین روزهای سلطنتش مشغول فریب افکار عمومی برای پیشبرد اهداف شخصی اش بود همین عامل باعث شد بتواند با وجود جنگ طولانی و ناپایداری حکومت مخالفتهای عمومی را به شدت سرکوب کند و به قدرتش ادامه دهد. ناپلئون با زیرکی تمام توانست در دوران پرآشوب، جایگاهش را به عنوان رهبر قدرتمند و پایدار تثبیت کند ناپلئون با استفاده از استراتژی های سیاسی مختلف به قدرت رسید؛ اما مهارت اصلی او در این بود که با ترفندهای روانی و تغییر افکار عمومی توانسته بود دلهای مردم را به تسخیر خود در آورد.
همه میدانند که ناپلئون آدمی نبود که از آرزوهای بزرگ دست بکشد در سال 1796 ناپلئون هنوز سربازی گمنام بود و در میان بسیاری از فرماندهان جوان و بی تجربه ای که در ایتالیا میجنگیدند به چشم نمی آمد اما در مدت بسیار کوتاهی یعنی فقط در سه سال توانست به بالاترین مقام دست باید صعود سریع او به قدرت بی سابقه و چشمگیر بود؛ اما این دستاورد حاصل تلاش بی وقفه و اراده قوی اش بود همچنین مهارت استثنایی او در استفاده روشهای منظم برای فریب دیگران به موفقیتش کمک کرد. او مهارت خاصی در کنترل و هدایت افکار عمومی برای پیشبرد اهداف شخصی اش داشت.
در ژوئیه 1797 ناپلتون به طور علنی از روزنامه های فرانسوی که تاکتیک های نظامی او را در میلان نقد کرده بودند شکایت کرد. او حتی ادعا کرد که روزنامه های فرانسوی دستمزد میگیرند تا از انگلیس حمایت کنند و باید تعطیل شوند. اقدامات بناپارت سریع و بی رحمانه بود و توانست از انتشار هرگونه مطلب منفی درباره خود و نیروهایش در روزنامه ها جلوگیری کند. او به کارکنانش دستور داد که از انتشار هرگونه مطلبی در روزنامه ها که ممکن است روحیه سربازان را تضعیف کند از جمله اخبار دلسرد کننده درباره عملیات نظامی جلوگیری کنند.
اما ناپلئون به سانسور روزنامه های منتقد اکتفا نکرد و به سراغ روشهای وحشیانه تری برای سرکوب مخالفانش رفت او همچنین به ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفانش شناخته شده بود و در گام بعدی، تصمیم گرفت رسانه های خود را راه بیندازد تا محبوبیتش بیشتر شود و جلوی هرگونه تبلیغات منفی ضد خودش را بگیرد. او با بهره گیری از حمایت افرادی که با گروه سیاسی سلطنتی موسوم به باشگاه سیچی همسو بودند، رسانه هایش را راه انداخت. در عرض یک سال، موفق شد شش روزنامه را تأسیس کند که همگی تحت نظارت مستقیم خودش بودند. این روزنامه ها مجبور بودند که فقط از ناپلتون تعریف و از هرگونه انتقاد از او خودداری کنند. او نه فقط بر این روزنامه ها نظارت می کرد بلکه خودش نیز قلم می زد و مقالاتی را برای آنها می نوشت.
در اواخر انقلاب فرانسه یعنی در اوایل سال 1799، ناپلئون با ارتش خود به سوریه حمله کرد. سوریه آن زمان تحت حکومت امپراتوری عثمانی بود. این لشکر کشی در ابتدا با موفقیت همراه بود اما شکست در نبرد عقبه عمر کوتاه این پیروزی را نشان داد. در آن تابستان در حالی که جنگ در مصر متوقف شده و اوضاع سیاسی فرانسه آشفته بود ناپلئون با بلند پروازی و زیرکی همیشگی تصمیم گرفت سربازانش را در مصر رها کند و به فرانسه برگردد؛ زیرا پیش بینی می کرد که این سربازان بی کفایت دیگر به دردش نمی خورند.
با انتشار اعلامیه ای رسمی به ارتش اطلاع دادند که بناپارت فرماندهی کل قوا را به ژنرال کلیر واگذار کرده است. سربازها از این خبر ناراحت شدند. آنان از ناپلئون و دولت فرانسه عصبانی بودند که آنها را در مصر تنها گذاشته بودند. اما این خشم به سرعت فروکش کرد؛ زیرا کلیر توانست سربازان را آرام و آنها را متقاعد کند که ناپلئون به زودی با نیروهای تقویتی از فرانسه بازخواهد گشت.
البته، همان طور که مشخص شد بازگشت با نیروهای کمکی از فرانسه هرگز جزو برنامه های ناپلئون نبود.
شهروندان که تحت تأثیر کمپین تبلیغاتی گسترده ناپلئون در خاورمیانه قرار گرفته بودند با اشتیاق فراوان از او استقبال کردند اما از همان لحظه برگشت ناپلئون نقشه کشیده بود که قدرت را در فرانسه به دست گیرد. در نهایت با استفاده از ترفندهای ماهرانه و فریبکاری بر رقبای خود و افکار عمومی فرانسه غلبه کرد و به قدرت رسید و تا آخرین لحظه نقشه های واقعی اش را از دیگران پنهان کرد.
در نوامبر 1799 در رویدادی تاریخی که به کودتای 18 برومرا معروف است ناپلئون بناپارت به همراه همدستانش با موفقیت به دولت موقت فرانسه پایان داد و قدرت را به دست گرفت. آنها دولت موقت فرانسه را کنار گذاشتند و حکومت جدید سه نفره ای را جایگزینش کردند ناپلئون بناپارت نفر اول شد و رهبری سیاسی فرانسه را بر عهده گرفت و بدین ترتیب، به انقلاب فرانسه خاتمه بخشید. در ژوئن 1800 میلادی ناپلئون در نبرد معروف مارنگو ارتش اتریش را شکست داد و با بیرون راندن آنها از ایتالیا موقعیتش را در جایگاه رهبر اول فرانسه بیش از پیش تثبیت کرد.
ناپلتون با مشاهده آشوب و بی ثباتی پس از انقلاب با اراده ای پولادین و درایتی مثال زدنی برای بازگرداندن ثبات و امنیت به کشور تلاش کرد و با ....
برگرفته از صفحات 36 الی 40 کتاب