540 داستان از معجزات و کرامات امام حسین ( ع )
540 داستان از معجزات و کرامات امام حسین ( ع )
کد محصول (447726)
کتاب " 540 داستان از معجزات و کرامات امام حسین ( ع ) " به قلم عباس عزیزی
اطلاعات بیشتر
معجزات و کرامات امام حسین علیه السلام کم نظیر و شگفت آور است و در طول تاریخ مجود مقدس سید الشهدا درمان جسم های دردمند و بیمار و شفای دل ها و قلب های محبان و شیعیان خویش بوده اند. این کتاب مشحون از حکایاتی است که از منابع معتبر جمع آوری شده و روایتگر قصه دلدادادگی نه تنها محبان حضرت بلکه کسانی از آیین ها و مذاهب مختلف است تا آنجا که یهودی و مسیحی و هندو از کرامات حضرت سید الشهدا بهره می برند و از خوان کریمانه لطف و عنایت حضرات معصومین علیهم السلام نیز. و شاعر چه نیکو سروده است
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
این کتاب در 5 فصل و 26 بخش تنظیم شده است
فصل اول معجزات امام حسین علیه السلام در زمان حیات
فصل دوم معجزات امام حسین علیه السلام بعد از شهادت
فصل سوم اخبار غیبی
فصل چهارم کرامات امام حسین علیه السلام در زمان حیات
فصل پنجم کرامات امام حسین علیه السلام پس از شهادت
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
حموی در معجم الادباء از خالع نقل می کند: در سال 346 که من کودکی بودم با پدرم در مجلس کبودی در بغداد نشسته بودیم و مجلس از جمعیت موج می زد, ناگاه مردی غبارآلود, دست به عصا وارد شد و گفت: « انا رسول فاطمة الزهراء علیها السلام اتعرفون لی احمد المزوق النائح.» من فرستاده حضرت زهرا علیها السلام هستم, آیا می توانید احمد مزوق نوحه خوان را به من معرفی کنید؟ گفتند در همین مجلس نشسته است. آنگاه خطاب به احمد نوحه خوان گفت: من فاطمه سلام الله علیها را در عالم رویا دیدم که به من فرمود:« به بغداد برو و از احمد مزوق جویا شو و بگو شعر ناشی را که در آن گفته: « بنی احمد قلبی لکم یتقطّع » را برای فرزندم نوحه سرایی کند.» تصادفا خود شاعر هم یعنی; « علی بن عبدالله بن وصیف» معروف به ناشی متوفای 365 در آن مجلس حاضر بود, چون این سخن را شنید, او و احمد و سایرین سیلی به صورت خود زدند و آنگاه تا ظهر همچنان به نوحه سرایی مشغول بودند. اما اشعار ناشی که مورد عنایت صدیقه کبری علیه السلام بوده , عبارت است از: ای فرزندان احمد! دلم در مصیبت شما خون است و مانند مصیبت شما شنیده نشده است. در مشرق و مغرب, سرزمینی نیست مگر آن که از شما کشته و یا به خاک و خون آغشته ای در آن جا نباشد. بدن هایی را بر خاک نرم تیره گذاشتند و سرهایی را بر نوک نیزه ها برافراشتند. گویا پیامبر صلی الله علیه و آله چنین وصیت کرده بود که شما را بکشند و هیچ سرزمینی را از بدن های شما خالی نگذارند.»
(کتاب 540 داستان از معجزات و کرامات امام حسین ( ع ) / صفحه 318 )