ملکوت, عشق مخفی

 در مقدمه آمده است: کتابی حاضر مجموعه است از سخنرانی های حضرت استاد غفاری که به مناسبت های گوناگون در قالب درس اخلاق برای جمعی از بانوان تحصیل کرده اهل معرفت و ذوق بیان کرده اند. حضرت استاد کوشیده اند در مرحله نخست جایگاه بلند و رفیع زنان را برای آنان باز بنمایند و نظر دین و اولیای الهی را در این باره بازگویند سپس راه های رسیدن به حیات طیبه را که نتیجه و هدف از آفرینش انسان هاست به آنان بشناسانند.امید است مطالب این کتاب در شناساندن جایگاه بلند زنان در اسلام گامی بلند بردارد و آبی زلال در کام تشنگان و جویندگان وصول به حیات طیبه باشد.

این کتاب مشتمل بر 65 جلسه است برخی از عناوین عبارتند از:

جلسه 1 شناخت فضیلت اخلاقی عفو

جلسه 2 ملکوت, عشق مخفی

جلسه 3 امیدواری به رحمت الهی

جلسه 4 عمل صالح

جلسه 5 حضرت زهرا علیها السلام کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله

جلسه 6 عجب دور کننده انسان از حیات طیبه

جلسه 12 برابری زن و مرد در پیشگاه خداوند

جلسه 13 برکت در آفرینش خانم ها

جلسه 14 بازبینی اعمال در شب عید غدیر

جلسه 17 خودسازی

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

وای به روزی که انسان خدای ناکرده خودش را بی عیب بداند! وقتی که بی عیب دانست, همان برای او حجاب می شود و در این گرداب ها و ظلمات و تاریکی ها می ماند. از امام صادق علیه السلام شنیدیم که زهرا علیها السلام مادر همه هستند. خطاب به نفست بگو تو مادر داری, چه ظلمتی بالاتر از اینکه مادرت را هنوز ندیده ای؟! امروز بگوییم مادرجان!عنایتی کنید, حالا در بیداری که لیاقتش را نداریم, لااقل در خواب زیارتتن می کردیم! نباید این غصه ما می شد؟ چرا برای چیزهای دنیوی بی ارزش مرتب می گویی کجا بودم, چقدر منتظرتان بودم, چرا به زهرا علیها السلام نمی گویی؟

شاید جوابمان را خودمان از طرف زهرا سلام الله علیها به خودمان بدهیم و بگوییم که تو اصلا هیچ موقع مقدماتش را فراهم نکرده ای برای من تا من بیایم؟ چند روزی خوب شدی, منم آماده آمدن شدم; اما یک دفعه درها را به رویم بستی! با آن ضعف نفس و گناهانت که نمی شود! آدم باید با خودش حرف بزند, ببینید واقعا آنا نمی آیندیا ما مانع هستیم؟ ما با اعمال بد خودمان می گوییم برگردید و آتنها را پس می زنیم. در دعای افتتاح می خوانیم:« خدایا تو دایما محبت می کنی, به طرف من می آیی, ولی من از تو دوری می کنم» اما زهرا جان!عمدا که این کارها را انجام نمی دهیم! ناگهان می بینیم که گرفتار نفس شده ایم و از ما خطایی سرزده, لذا دوباره می بینیم که بعد از این همه بیرون آمدن از چاه, دوباره افتادیم ته چاه پس مثل حضرت یونس در تاریکی ظلمات نفسمان ندا بدهیم و بگوییم:( لا اله لا انت سبحانک انی کنت من الظالمین )

( کتاب ملکوت, عشق مخفی / صفحه 76 )